جشن مهرگان در گفتار و شعرها و سروده های بزرگان
مهرگان و طبیعت و افسانه و داستان ها
مهرگان همچون نوروز دارای اعتدال کیهانی است. اندازه شب و روز در مهر برابر میشود و شاید از همین رو این ماه را به نام مهر که ایزد داوری و عدالت و دادگستری است گذاشتهاند. همچنین مهر برابر است با پایان فصل برداشت کشاورزی. از این رو زمان مناسبی برای جشن و شادی و استراحت کشاورزان که عمده مردمان دوران کهن بودند است. همچنین این حاکمان در این زمان خراج و مالیات را از مردم میستاندند و از این رو برای دولت های عرب و ترک و مغول که بر ایران چیره شده و با فرهنگ آنان بیگانه بودند هم مهرگان رسمیت داشت. برخی بر این باورند که در دورههایی نوروز ایرانی، نوروز پاییزی بودهاست و نوروز بهاری سپس بر آن غلبه یافتهاست.
مهرگان افسانه ای
تندیس کاوه آهنگر در اصفهان
شاید پیروزی داریوش بزرگ بر گئومات مغ غاصب که به ادعای کتیبه بیستون، بر مردم ستم کرده و مال آنها را ستانده و نیایشگاهها را ویران کرده بود، باعث شد تا بنا بر داستان کهن ضحاک و فریدون پیروزی نیکی بر بدی در این تاریخ روایت شده و زان پس مهرگان را روز پیروزی کاوه آهنگر و بر تخت نشستن فریدون شاه بدانند.
دقیقی شاعر زرتشتی چنین میسراید:
مهرگان آمد جشن ملک افریدونا
آن کجا گاو به پرورش بر مایونا
ابوریحان بیرونی در التفهیم مینویسد:
مهرگاه، شانزدهم روز است از مهر ماه و نامش مهر، اندرین روز، افریدون ظفر یافت بر بیورسب جادو، انک معروف است به ضحاک، و به کوه دماوند بازداشت. و روزها که سپس مهرگان است همه جشنند، بر کردار آنچ از پس نوروز بود.... و در آثار الباقیه آوردهاست که: "سلمان فارسی میگوید: ما در عهد زرتشتی بودن میگفتیم: خداوند برای زینت بندگان خود یاقوت را در نوروز و زبرجد را در مهرگان بیرون آورد. و فضل این دو روز بر روزهای دیگر مانند فضل یاقوت و زبرجد است بر جواهرهای دیگر. و بیورسب هزار سال عمر کرد. این که ایرانیان به یکدیگر دعا میکنند که: " هزار سال بزی " از آن روز رسم شدهاست، چون دیدند که ضحاک توانست هزار سال عمر کند و این کار در حد امکان است، هزار سال زندگی را دعا و آرزو کردند.
ابوسعید عبدالحی بن ضحاک بن محمود گردیزی میگوید:
این روز مهرگان باشد و نام روز و ماه همراهند و چنین گویند که اندر این روز آفریدون بر بیوراسب که او را ضحاک گویند، پیروز شد و او را اسیر کرد و او را بست و به دماوند برد و در آنجا وی را زندانی کرد. مهرگان بزرگ و برخی از مغان چنین گویند که این پیروزی فریدون بر بیوراسب، رام روز بودهاست و اشوزرتشت که مغان او را به پیامبری دارند، ایشان را فرمودهاست، بزرگ داشتن این روز و روز نوروز را.
گزارش خلف تبریزی دربارهٔ پیدایش مهرگان این چنین است:
... و در این روز ملایکه یاری و ممدکاری کاوه آهنگر کردند و فریدون در این روز بر تخت شاهی نشست و در این روز ضحاک را گرفته به کوه دماوند فرستاد که در بند کنند و مردمان به سبب این مقدمه جشنی عظیم کردند و عید نمودند و بعد از آن حکام را مهر و محبت به رعایا به هم رسید و چون مهرگان به معنی محبت پیوستن است بنابراین بدین نام موسوم گشت
فردوسی در شاهنامه به پیدایش این جشن در دوران پادشاهی فریدون اشاره کردهاست:
فریدون چو شد بر جهان کامکار
ندانست جز خویشتن شهریار
به رســم کیان تاج و تخت مهی
بیاراست با کاخ شاهنشهی
به روز خجسته ســر مهر ماه
به سر بر نهاد آن کیانی کلاه
زمانه بی اندوه گشـت از بدی
گرفتند هر کــس ره بـخردی
دل از داوری هـا بپرداخـتـنـد
به آیین، یکی، جشن نو ساختند
نـشـسـتـنـد فرزانگان، شادکام
گـرفتند هـر یک ز یاقوت، جام
می روشن و چهره ی شاه نـَو
جهان نو ز داد از سر ِماه نـَو
بـفـرمـود تا آتش افـروخـتـنـد
همه عنبر و زعفران سوختند
پـرسـتـیـدن مهرگان دیـن اوسـت
تن آسانی و خوردن آیین اوست
کنون یادگارست از و ماه مهر
به کوش و به رنج ایچ منمای چهر
عنصری سراید:
بمهرگان آمد گرفته فالش از نیکی مثال
نیک روز و نیک جشن و نیک وقت و نیک فال
مسعود سعد سلمان گوید:
بروز مهر و ماه مهر و جشن فرخ مهرگان
مهر بفزا ای نگار ماه چهر مهربان
بمهربانی کن به جشن مهرگان و روز مهر
مهربانی کن به روز مهر و جشن مهرگان
بجام را چون لاله گردان از نبید باده رنگ
وندر آن منگر که لاله نیست اندر بوستان
بکاین جهان را ناگهان از خرمی امروز کرد
بوستان نو شکفته عدل سلطان جهان
منوچهری دامغانی سراید:
بشاد باشید که جشن مهرگان آمد
بانگ و آوای ِدَرای ِکاروان آمد
بکاروان مهرگان از خَزران آمد
یا ز اقصای بلاد چینستان آمد
بنا از این آمد، بالله نه از آن آمد
که ز فردوس برین وز آسمان آمد
بمهرگان آمد، هان در بگشاییدش
اندر آرید و تواضع بنماییدش
باز غبار راه ایدر بزداییدش
بنشانید و به لب خرد نجاییدش
بخوب دارید و فرمان بستاییدش
هرزمان خدمت لختی بفزاییدش
اسدی توسی در گرشاسب نامه از چرایی پیدایش مهرگان گزارش میدهد:
فــریـدون فــرخ بـه گـرز نـبـرد
ز ضـحـاک تـازی بـرآورد گرد
چو در برج شاهین شد از خوشه مهر
نشست او به شاهی سر ماه مهر
رودکی درباره ی مهرگان چنین سروده است:
ملکا جشن مهرگان آمـد
جشن شاهان و خسروان آمد
جز به جای ملهم و خرگاه
بـدل بـاغ و بـــوسـتـان آمـد
مورد برجای سوسن آمد بـاز
مــی بر جـای ارغــوان آمـد
تو جوانمرد و دولت تو جـوان
مــی بر بخت تـو جـوان آمد