ا_«هوم» درختچه‌ایست همیشه سرسبز که در باورهای ایرانی به عنوان سرور گیاهان شناخته می‌شده و از افشره آن نوشیدنی‌ای فراهم می‌ساختند. 


اهمیت و جایگاه هوم به چند ویژگی آن بستگی داشته است: هوم تنها در کوهستان ها و به ویژه در صخره های سنگی و بر فراز آنها و به طور خودکار می روید و می دانیم که کوه خود واسطه ی میان جهان مینوی یا سرای مردمان و سرای ایزدان و اهورامزدا است، به ویژه که برگ ها و ساقه های هوم همواره سر به آسمان کشیده هستند؛ هوم حتی در دل برف سرسبز باقی می ماند و در اوایل پاییز میوه های سرخ کوچک می دهد و هنگامی که برخی شاخه ها یا برگ های آن خشک می شود به رنگ زرین زیبایی نمودار می شود که اشاره به هوم زرین از همان گرفنه شده است؛ هوم علیرغم سرسبزی و آبدار بودن، به راحتی در شعله های آتش می سوزد و موجب برانگیختگی و بر افروختگی شعله های آتش می شود؛ هوم از خانواده ی افدرا و دارنده ی ماده ی افدرین و در نتیجه افشره ی آن به عنوان یک گیاه دارویی خاصیت تسکینی و آرامش بخشی دارد؛ در باورهای عامه افشره ی هوم را موجب افزایش توان فرزند آوری در زنان نازا و همچنین موجب فزایندگی هوش و روان می دانند. کارکردهای هوم بیشتر از آن است که در اینجا به همه ی ان اشاره شود. > به جز نام گیاه، نام ایزد نگهبان این گیاه نیز به حساب می آید. در شاهنامه از مردی به نام هوم نیز سخن رفته است که در کوهستان زندگی می کند و در گرفتن افراسیاب به کیخسرو یاری می رساند؛ این نام نیز بی گمان اشاره به گیاه هوم است که در طول زمان دچار تغییرات شده است. به این نکته نیز می توان اشاره کرد که زنگ آتشکده و ناقوس کلیسا هر دو از هاون و دسته هاونی که هوم> را در آن می کوبیدند و بعدها به شکل آیینی در نیایش ها درآمده بوده است، اقتباس شده است



هوم نامِ نوشابه‌ای مقدس است که زرتشتیان در گاهانبارها و جشن های ویژه می‌نوشند. همچنین هوم در زمان ساسانیان نامِ معمولی اشخاص بوده‌است. در هوم یشت از پارسایی بنامِ هوم نام برده شده که به ظنِ ابراهیم پورداوود می‌توان وی را از پیامبرانِ پیش از عهدِ اشوزرتشت شمرد. در شاهنامه هوم نام عابدی پهلوان است که افراسیاب را در کنار چیجست دستگیر کرد و کیخسرو تسلیم کرد تا انتقام خون پدرش سیاوش را از او بگیرد.


ا_«هوم» را در ناحیه‌های مختلف با نام‌های گوناگونی می­شناسند : «ریش بز»، «اُرمَک»، «کُشْک» (در دشت جوین خراسان)، «اَلْتَه»، «مادِرَخ» (در بدخشان افغانستان)، «خوم» (در ناحیه پَنجکَت تاجیکستان) و «شَرَپَّـه» (در بالا آب زرافشان و یغناب).
اهمیت و جایگاه هوم به چند ویژگی آن بستگی داشته است : هوم تنها در کوهستان‌ها و به ویژه در صخره‌های سنگی و بر فراز آن­ها و بطور خودرو می‌روید و می‌دانیم که کوه خود واسطه­ی میان جهان خاکی و جهان مینوی یا سرای مردمان و سرای ایزدان و اهورامزدا است، به ویژه که برگ‌ها و ساقه‌های هوم همواره سر به آسمان کشیده هستند؛ «هوم» حتی در دل برف سرسبز باقی می‌ماند و در اوایل پاییز میوه‌های سرخ کوچک می‌دهد و هنگامی که برخی شاخه‌ها یا برگ‌های آن خشک می‌شود به رنگ زرین زیبایی نمودار می‌شود که اشاره به «هوم زرین» از همان گرفته شده است؛ «هوم» علیرغم سرسبزی و آبدار بودن، به راحتی در شعله‌های آتش می‌سوزد و موجب بر انگیختگی و بر افروختگی شعله‌های آتش می‌شود؛ 

ا_«هوم» بجز نام گیاه، نام ایزد نگاهبان این گیاه نیز به حساب می‌آید. در شاهنامه از مردی به نام «هوم» نیز سخن رفته است که در کوهستان زندگی می‌کند و در گرفتن افراسیاب به کیخسرو یاری می‌رساند؛ این نام نیز بی‌گمان اشاره به گیاه هوم است که در طول زمان دچار تغییرات شده است.



موبدانِ عهدِ ساسانی بر این باور بودند که این گیاه انسان‌های پاک را می‌تواند به جهان دیگری رهنمون شود، چنانکه می‌گویندکرتیر موبد بلندپایه زرتشتی با نوشیدن این نوشابه به دیدار جهان پس از مرگ رفت اما در کتیبه‌های کرتیر هیچ اشاره‌ای به نام هوم نشده‌است. به علت ارتباط آن با مکاشفات، برخی می‌انگارند که شاید این نوشابه را از گیاه شاهدانه به دست می‌آورده‌اند. تا کنون بطورِ یقین هوم با یکی از گیاه‌های معروف در علمِ گیاهشناسی مطابق داده نشده‌است. در پاره هفتم کتاب دینکرد آمده‌است که دو مرغ شاخه هوم را - که امشاسپندان، فروهر زرتشت را در آن جا داده بودند - از کوه اسنوند برداشتند و آن را بر آشیانه خود نهادند. آن شاخه بر بالای درخت با آن پیوند خورد و همیشه سبز بود. بنابراین شاید بتوان هوم اولیه را در گیاهان همیشه سبزی که بر روی درختان بلند می‌روییدند (دارواش) جست. اما به نظر می‌رسد در طول تاریخ و با مهاجرت هندو ایرانیان از زیستگاه سرد نخستین به سرزمین‌های گرم، گیاهان مختلفی به عنوان هوم استفاده شدند چنانکه تعداد نامزدان شمرده شده هوم به بیش از ۳۰ می‌رسد. 


یکی از این نامزدان چنانکه در منابع دارویی کهن چین ثبت شده، در آغاز سده دوم پیش از میلاد با نام شاهدانه ایرانی یا "هووما" از مرزهای شرقی ایران (فرغانه) وارد قلمرو چین شد و به دلیل آن که از فرآورده‌های آن به عنوان خوراک و دارو و کود و سوخت (روغن) و الیاف استفاده می‌شد خیلی زود گسترش یافت و رفاه و ثروت را برای مردمان غرب چین در پی داشت. این دانه کنجد بود. از نظر تاریخی این دوره زمانی با تلاش سکاهای شمال سرزمین پارت برای کوچ به جنوب که با مقاومت اشکانیان روبه رو شد مطابق است. در نتیجه شکست در برابر اشکانیان، سکاها به ناگزیر با دور زدن سرزمین پارت‌ها سرانجام خود را به سرزمینی رساندند که از آن پس به نام ایشان سیستان نام گرفت. این سکاها احتمالاً همان سکاهای «هئومه ورگا» هستند که داریوش از آنان نام می‌برد و محصول روغن کنجد آنان اهمیتی برابر روغن نهنگ در قرن ۱۸ یا نفت در زمان حاضر داشت.

هوم در دنیای مینوی ایزد است و در گیتی گیاه است و درمان بخش است. هوم آسمانی، پسر اهورا مزدا است. فشردن این گیاه (کوبیدن در هاون برای به دست آوردن شیره گیاه) نوعی قربانی غیر خونین است. قربانی شدن او موجب شکست شر است. او ایزدی است که در مراسم قربانی، قربانی می‌شود تا مردم به زندگی برسند. امروزه گیاهی را که زرتشتیان در مراسم هوم افشری به کار می‌برند، گونه ای از گیاه افدرا تشخیص داده‌اند که بنمایه دارویی به نام افدرین از آن گرفته می‌شود.


در زمان حیات اشوزرتشت کرپن‌ها‌ در مراسم دینی خود برای رسیدن به حالت خلسه از هوم و همچنین یک مادهٔ بیهوش کننده دودزا که گویا همان شاهدانه باشد، استفاده می‌کردند. هرودوت نقل می‌کند که در مراسم سکاها تخم‌‌های شاهدانه را روی سنگ‌های سرخ‌شده می‌اندازند. این سنگ‌ها دود می‌کنند و بخاری از آن‌ها برمی‌خیزد به اندازه‌ای شدید است که هیچ گرمابهٔ عرق‌آوری را با آن نمی‌توان سنجید. سکاها از این گرمابهٔ عرق‌آور خوششان می‌آید و غریو فریاد شادی برمی‌دارند. با بهره‌گیری از مایه‌های فراوان مردم‌شناسی نشان داده‌ شده‌است که شاهدانه را برای این بکار می‌بردند که حالت خلسه را با فریادهای خلسه‌ای مربوط، پدید آورند. آینجا یادآوری لازم است که حشیش یا منگ گونه‌ای شاهدانه‌است.


آیین هوم بی‌گمان از آیین مهرپرستی گرفته شده‌است. هوم همان سومهٔ هندی‌هاست و یک آشامیدنی آریایی باستانی برای بی‌مرگی‌است. شیرهٔ مستی‌آوری، که از گیاهی که اکنون باز شناختنی نیست، گرفته می‌شد. گیاهی که امروزه در آیین هوم به کار می‌رود، بدل و جانشین آن است. مراسم قربانی کردن گاو و نوشیدن هوم همراه با جشن‌های پرخرج و باشکوهی بود، این مراسم بدون آنکه به طبقات ثروتمند لطمه‌ای بزند، طبقات کشاورز و چوپان را ضعیف و فقیر می‌کرد و ظاهراً به همین سبب در نزد اشوزرتشت با نظر قبول نگریسته نمی‌شد. اما پس از مرگ اشوزرتشت بار دیگر هوم که موضوع نفرت شدید اشوزرتشت بود به دین او راه یافت و پاکی و تقدس خود را بازیافت. در سراسر اوستا بجز گات‌ها، این گیاه و فشردن آن و ایزد نگهبان آن ستوده شده‌است. البته چنین نبوده است که پیروان او خواست و آرزوی اشوزرتشت را به فراموشی سپرده و به او بی‌وفا شده‌باشند. 



هنگامیکه هوم‌یشت سروده شد، مردم سرودهای اشوزرتشت در گات‌ها را درمی‌یافتند و می‌دانستند که آن سرودها چه در بردارد. این نیندیشیدنی‌است که مردم پروا کرده و آگاهانه به دگرگونی آیینی دست زده‌باشند که به یقین می‌دانستند که آن دگرگونی‌ها با خواست اشوزرتشت که به روشن‌ترین سخنان بازگو شده‌است، ناسازگاری دارد. پس جز این چیزی نمی‌ماند که اشوزرتشت خود آیین هئومه را با بینش‌های دینی خود سازگار کرده‌است، زیرا این نکته را باید در نظر داشت که آیین کهن هئومه در دین زرتشتی تا ژرفترین زمینه‌اش دگرگون شده‌است. کشتار گاو و جشن کشتن گاو برای همیشه از میان رفته‌است. در عمل نیزپارسیان همیشه شیرهٔ گیاه تخمیر‌ نشده بکار می‌برند نه آشامیدنی مستی‌آور و سنت بکار بردن مسکرات در آیین دینی هم از میان رفته‌است. با این همه از شواهد تقریباً روشن است که خلسه تا اندازه‌ای به شیوهٔ کهن خود در دین مزدیسنا دیده می‌شده‌است ولی در خدمت پیشوایان دینی‌ای بوده‌است که وظایف خاصی را برعهده داشتند. برای مثال از دورهٔ ساسانی در شرح مقدمات سفر آسمان و دوزخ ارداویراف از نوشیدن سه جام باده و شاهدانهٔ ویشتاسپی (فشردهٔ شاهدانه) سخن رفته‌است.


مراسمِ هوم از مهم‌ترین مراسمِ مزدیسنا است و با آدابِ شست و شوی خاصی با سرودِ اوستا در مقابلِ مجمرِ آتش، پنج تا هفت ساقه از هوم با قدری آب زور و شاخه‌ای اورورام در هاون فشرده شده و قطراتِ حاصل از این مراسم را که از گیاهانِ فشرده شده بدست آمده پراهوم می‌گویند. در اوستا، یشتِ کوتاهی برای هوم سروده شده‌است. هوم و شیره یا افشره آن، خاصیت‌هایی دارد که موجب رویکرد مردمان به آن شده است. افدرین یا آندرنالین گیاهی موجود در آن خاصیت تسکین‌بخشی به هنگام درد دارد و نوعی مسکن طبیعی و نیرومند است. برخی پژوهشگران نیز گمان داده‌اند که منظور از دارویی که در داستان زایش رستم به یاری سیمرغ برای بیهوشی و شکافتن پهلوی رودابه بکار رفته، هوم بوده است. نوشیدن افشره هوم که طبیعتی سرد دارد، موجب نوعی سرخوشی و شادی و احساس توانایی بیشتر می‌شود. نوشیدن مقدار زیاد یا غلیظ از افشره هوم، موجب تنگی عروق، بالارفتن فشار خون و سرگیجه و خواب‌آلودگی شدید می‌شود.

امروزه برای تهیه افشره هوم از افدرا، مقدار کمی از ساقه‌های تازه یا خشک آنرا با اندکی آب در هاون می‌ریزند و می‌کوبند. برای بهترین نتیجه، معمولاً کوبیدن را تا چند روز و با فاصله‌های چند ساعته تکرار می‌کنند. سپس عصاره به دست آمده را بار دیگر با میزانی از آب یا شیر رقیق می‌کنند تا نسبت نهایی نوشیدنی آماده شده، برابر با دو تا پنج در هزار باشد. یعنی دو تا پنج گرم ساقه هوم برای یک لیتر نوشیدنی.


هوم را همان گیاه دارویی« افدرا» می‌دانند که دارای مقدار زیادی ماده‌ی«افدرین» است و به‌کاربردن زیاد این ماده شادمانی و شوری در آدمی به‌همراه می‌آورد. رویشگاه آن در ایران، افغانستان، پاکستان و هندوستان گزارش شده‌است. ویژگی این گیاه گل‌های زرد و کوچک و الیاف پر آن است. در «هوم‌یشت» درباره‌ی ویژگی این گیاه می‌خوانیم: «زایمان آسان و ازدواج خوب برای دختران را آرزومند است.هوم در زمان هخامنشیان مورد استفاده شاهان هخامنشی در مراسم مذهبی مانند مهرگان بود که به آن شراب مقدس باشکوه (هوم باشکوه) و یادر زبان اوستایی که زبان مردم شرق ایران زمین بود، رئوهام یا رُهام ([که پسر گودرز یکی از پهلوانان شاهنامههم به همین نام است) هم می گفتند.



به این نکته نیز می‌توان اشاره کرد که «زنگ آتشکده» و «ناقوس کلیسا» هر دو از هاون و دسته هاونی که «هوم» را در آن می‌کوبیده‌اند و بعدها به شکل آیینی در نیایش‌ها در آمده بوده است، اقتباس شده است.

برگرفته از ویکی پدیا