به هنگامی که شما در برابر نور و فروغ آفتاب، چراغ و برق، آتش و دیگر فروغ ها به نیایش اهورامزدا می پردازید باید بدانید: نخست اهورامزدا را نیازی به نماز ما نیست، بلکه ما خود نیاز داریم که با نیایش و نماز روان خود را پاک و شادمان ساخته و به آن نیروی پرواز داده و تنگخانه دل را به فروغ اهورائی روشن گردانیم. کما اینکه اشوزرتشت تن و روان خود را، و نیز چکیده اندیشه نیک و همه نیروی خود را به پیشگاهش نیاز می کند.

اگر اشوزرتشت در گات ها در براببر دهش ها و بخشایش های خدا سپاس می گذارد از شادمانی خود اوست، نه اینکه چشم داشتی داشته باشد. توجهی به این ندارد چه کسی از دهش ها بهره خواهد برد زیرا دهش های خداوندی رایگان و در دسترس همه است. پس ستایشی که اشوزرتشت در گات ها در برابر نور و فروغ ایزدی بجا می آورد نه از روی ترس و واهمه است و نه برای نیاز و پاداش. او از روی دوستداری و دلدادگی به نیایش بر می خیزد و اهورامزدا را ستایش می کند. اشوزرتشت نماز گزاری و ستایش را هم مینوی نمود.

نماز او گونه ای درون نگری و خروش دریای شادمانی درونست. آوای امواج این دریا که فروغ شراره شادی بخش آذر پاک چون نخستین پرتوهای خورشید بامدادی بر روی آن بوسه می زند، او را با اهورا همراز می سازد.

اشوزرتشت در برابر نوریکه از آتش با اخگر فروزان برای مزدا سرود می خواند: به شرح ( این نور نماینده فروغ مینویست که در دل هر کس جای دارد و برای زندگی و آبادانی او را گرمی و نیرو می بخشد. آتش دلدادگی و دوستاری که فروغ بیکران و روشنایی سرشار بارگاه اهورامزدا سرچشمه گرفته، و درون دل هر کس نهاده شده است).

 اکنونکه تا اندازه ای به فلسفه نور و آتش، آگاهی یافتیم اندکی هم از جایگاه آتش در فرهنگ آریایی و پیشینیان سخن بداریم.

چنانچه می دانیم خان و مان در گات ها ( دِمان ) و در جایگاه های دیگر اوستا ( نِمان و دِمان ) و در پهلوی مان آمده است و مان کوچکترین یگان مردمی است. در گذشته به آن ارج زیادی داده می شد و روشن نگهداشتن اجاق خانوادگی جزو آئین های دینی ویژه بود، در روستاها نیز در هریک از بخش های آن،‌ گنبدهای آتش داشتند. 

اقوام و قبیله ها و تیره، نیز آتش خود را داشتند و پیشه وران، نیز هرکدام برای خود آتشی داشتند، بهنگام جابجایی، آتش خود را با خود می بردند که مبادا در غیاب خاموش شود و یا دشمن آنرا خاموش نماید و آتش یادگار نیاکان بود. پس از چندی برای یگانگی و همبستگی آتش پیشه وران گوناگون را یکجا نموده و بجای اینکه هر پیشه ای آتشگهی داشته باشد همه با هم در یکجا که مال همه باشد آتش ها را باهم می آمیختند، یعنی پرستش سو را یکی می کردند.

آتش که نزد همه مردم جهان ستوده بود و در همه دین های بزرگ گرامی داشته شده. بدیهی است نزد ایرانیان بیش از دیگران بزرگ شمرده شده است. 

واژه آتش در اوستا ( اَتَرً ) و کسی که نگهبان آتش باشد ( اَتْرُوَنْ ) گفته می شود، بعد ها این واژه را به پیشوایان دینی نیز می دادند. آتش در اوستا نمودار فروغ خداست.

آتش اشوزرتشت بیش از همه ( مینوی ) است در یسنا ( هات 7 بند 11 ) از پنج گونه آتش یاد شده و بهریک جداگانه درود فرستاده شده است.
1. برزی سَوَنگهَه، بزرگ سود و آتش بهرام است.
2. آتش وهوفریان، آتشی است که در بدن انسانی است.
3. اُروازیشت، آن آتشی است که در رستنی ها است.
4. آتش برق ( واز یشت ) است.
5. سِپنیشتَ، آن آتشی است که در گرزمان جاویدان پرتو افشان است. جوهر و چکیده آتش در اوستا خَوارِنَه نام دارد که در پارسی خُره یا فر گویند به چم فروغ و شکوه.