در گات ها اشاره ای به چیستی و چگونگی آفرینش انسان و دیگر موجودات نشده است و آنگونه هم که بیان شد ، داستان آدم و حوا با باورهای زرتشتی نزدیکی ندارد .
گات ها درباره ی به وجود آمدن انسان ، تنها سخن از تشکیل وی از پنج بخش ِ تن ، جان ، روان ، وجدان و فروهر به میان می آورد و سخن دیگری درباره ی کالبد آدمی ندارد ، در حالیکه در دیگر ادیان سخنانی با اشاره به داستان آدم و حوا دراین باره رفته است چه با دید گات ها همخوانی ندارد ، از جمله اینکه زن را پدید آمده از استخوان دنده ی چپ < آدم > می دانند و ... 

در مورد آفرینش آدمی و جانوران و گیاهان ، در دیگر بخش های اوستا (بجز گات ها) سخنانی به میان آمده است ، از جمله داستان کیومرس به عنوان نخستین انسان (چه در شاهنامه نیز به کیومرس اشاره شده) و دو گیاه < مَشیَ و مَشیانَه > .

داستان بدینگونه است که اهریمن بر کیومرس توطئه ای میکند و با آنکه وی از سوی سروش اهورایی از این خطر آگاه میشود ، کشته شده و پس از آن نطفه ی کیومرس از سوی خورشید به پاکی نگهداری می شود و سپس بزمین بازمی گردد چه از تخم کیومرس دو گیاه به هم چسبیده از زمین می روید و درختی تنومند شده و از دوشاخه ی این درخت ، زن و مرد (مَشیَ و مَشیانَه) پدید می آیند و داستان تا پدید آمدن دیگر جانداران و گیاهان نیز پیش می رود .
نکته ی مهم این است که به هیچ روی ، با توجه به باور گات ها ، نمی توان این دیدگاه از آفرینش را با داستان <آدم و حوا> مقایسه کرد ، چراکه اگر با دیدی گاتایی به مَشیَ و مَشیانَه نگاه کنیم ، آنرا باوری ژرف خواهیم شناخت ، چراکه از سویی بیان کننده ی باروری و پویایی آفرینش است ، چه در قالب روییدن گیاه از زمین و پدید آمدن انسان از این رویش گنجانده شده و از دگر سو ، برابری زن و مرد را در قالب پدید آمدن هر دو از دو شاخه و در یک زمان بیان می کند ، نه پدید آمدن یکی از دیگری .

به هر روی آدمیان پدید آمده اند تا آرمان بزرگی چونان ادامه ی آفرینش را زنده نگه دارند ، چه بنابر باور زرتشتی ، همانگونه که پیدایش جهان از هیچ معنا ندارد و از آنجایی که آفرینش ، همیشگی و همانند اهورامزدا قدیم است ، بنابراین جهان و جهانیان را آغازی نبوده و در پی آن، چون آفرینش فروزه ای اهورایی بوده و فروزگان اهورایی نیز فنا پذیر نیستند ، از همین روی نیستی و نابودی جهان آفرینش نیز معنا ندارد و جهان پیوسته در کار آفرینش خواهد ماند .