نخستین کشف شگفت‌انگیز اشوزرتشت که نظر هر اندیشمندی را برمی‌انگیزاند، باور به «اهورامزدا» خدای یکتا و بی‌همتای است که اهورا(هستی بخش)ی، مزدا(ابردانا وحکیم) است و در همه ‌هستی درجریان است و کل آفرینش جلوه‌ای از ذات پاک اوست و بدون استثنا ‌هر چه را آفریده، گوهر می‌باشد و چیزی به نام بدی در جهانِ حقیقت، وجود خارجی ندارد. و هر انسانی در جهان می‌تواند با خودکاوی و خودشناسی، فروهر خویش را دریابد و خدا را در وجود خود پیدا کرده و با برگزیدن اندیشه‌های «سِپنتَه مَنی» با تمرین، با او هماهنگ و یکی شود.

۲- کشف بزرگ دوم اشوزرتشت این بود که جهان‌ هستی، از دو بخش «گیتی» و «مَینیو» تشکیل شده و این دو بخش درهم و با هم بوده و از یکدیگر جدا ناشدنی است. ‌هر انسانی درجهان نیز از دو بُعد گیتایی و مینوی(تن‌وروان، جسم‌وجان، آترَسْچا و مِنَنْک‌هَسچا، عقل ‌و احساس) تشکیل یافته است. انسان باید به‌ گونه‌ای زندگی کند که ‌هم گیتی را داشته باشد و هم مینو را و هم تن را و هم روان را.

۳- او دریافت که اهورامزدا به انسان دونیروی بزرگ و بی‌همانند، مَنه (خرد) و دَئنا(وجدان) بخشیده وآزادی کامل گزینش داده‌است. تاهرکس بنابر شناخت خود، با آزادی کامل راه خویش را برگزیند. بنابراین نه تنها نباید از خدا ترسید بلکه باید دانست که خدا همه انسان‌ها را از هر جنس، نژاد، ملیت و مذهب که باشند، به یک نسبت دوست دارد و یار و پشتیبان ‌همه سِپنتَه‌مَن‌ها(نیکان، خوبان، پیروان راه راستی) خواهد بود.


۴- کشف دیگر اشوزرتشت که جهان اندیشه را به شگفتی بسیار واداشته‌ است، کشف قانون «اشا» بود. اشوزرتشت به درستی دریافت که جهان‌ هستی برپایه‌ی ‌هنجاری دقیق، یکسان و جاودانه به نام «اشا» به مفهوم راستی، پاکی و عشق اهورایی استوار است و هیچ بخشی از هستی، توان درگذشتن ازاین قانون را ندارد. مگر انسان که به ‌علت برخورداری از خرد می‌تواند این قانون را بشناسد و از آن استفاده یا سوءاستفاده کند. بنابراین آموزش داد که ‌همگی بدانند که «راه درجهان یکی‌ است وآن راه اشویی است» و انسان‌هایی پیروز و سرافرازند که این قانون را به‌درستی بشناسند و با همه‌ی وجود برپایه آن رفتار کرده، در برابر دروغ و دروغ‌پرستان به نبرد اندیشه بپردازند.

۵- کشف دیگر او، مقدس‌دانستن محیط‌زیست و پاک نگداشتن چهار آخشیج(عنصر) آب، باد، خاک و آتش می‌باشد. اندیشه‌ای که تازه شاید بیش از صد سال نیست که بشر به این حقیقت رسیده و دریافته که روان آفرینش از روان ما انسان‌ها جدا نیست و اگر محیط‌زیست گرامی داشته نشود و آلوده گردد، خسارت جبران ناپذیری به‌ بار خواهد آمد.

۶- کشف بزرگ دیگر او این بود که دریافت، چون «شر» تابعی از قانون «اشا» است. بنابراین انسان می‌تواند با دانش، بر همه‌ی بدی‌ها که موجب «شر» برای بشر می‌شود، چیره شود. او آموزش داد که ‌همه انسان‌ها وظیفه دارند که پیش از روز واپسین، هنجارطبیعت یا «اشا» را بشناسند و راه راستی رابه دیگران بیاموزد.

۷- او دریافت که «می‌ستاییم دین پاک مزدیسنی زرتشتی را که دور نگهدارنده جنگ افزار و آشتی‌ دهنده و دین از خود گذشتگی است» و تنها نبردی را که ستود، نبرد در دامنه اندیشه بود. و تنها استفاده از اسلحه را برای دفاع روا دانست.

۸- اشوزرتشت دریافت که‌ همین‌ که انسان آفریده شد، دو نیرو در اندیشه او شکل می‌گیرد، یکی «نیک» در اندیشه، گفتار و کردار(سِپنتَه‌مَن) و دیگری «بد» دراندیشه، گفتار و کردار(اَنگره‌مَن). و«اَهرِه‌مَن» وجودِ خارجی نداشته و تنها در اندیشه انسان است که معنی و مفهوم پیدا می‌کند. در حالی که اهورامزدا، اهورا(هستی بخش) و آفریننده است. اَنگره که منفی و واپس‌گرا و ویرانگر است، تنها در «مَن» و شخصیت انسان وجود دارد. درحقیقت خداوند، انسان را آفریده و انسان «اَهرِه‌مَن» را. و هر چه نیکی و آبادانی و پیشرفت می‌بینیم حاصل تلاش آدم‌های «‌هومَن» و «وهومن» و«سِپنتَه‌مَن» گیتی، و هر چه بدی در جهان می‌بینیم حاصل کوشش آدم‌های «دُژمَن» و «اَکَمَن» و «اَنگره‌مَن» است.

۹- کشف شگفت‌انگیز دیگر اشوزرتشت این بود که تنها خط‌کش و معیار دقیقی که می‌تواند «نیکی» را از «بدی» جدا کند، ترازوی «مَنَه»(خرد) و«دَئنا»(وجدان) می‌باشد. زیرا که «خرد» یا «عقل» سودمندی فردی و «وجدان»، سودمندی جمع را جستجو می‌کنند و تنها رفتاری را می‌توان نیک نامید که لااقل‌ هرچه به خود نمی‌پسندی به دیگری(یعنی‌هیچ انسان دیگری از هر جنس، رنگ، نژاد، ملیت، مذهب) نپسندی. که البته اشوزرتشت در گات ها از این مرحله نیز بالاتر می‌آموزد و می‌فرماید که «انسانی به راستی خوشبخت است که خوشبختی دیگران را فراهم نماید.» که این باورآموزش و تبلیغ «اخلاق انسانی» به‌ گونه‌ای کامل و به بالاترین شکل ممکن می‌باشد.

۱۰- کشف دیگر پیامبر آریایی این بود که «باور»هاست که «وجدان فطری انسان» را پرورش می‌دهد. پس برای آموزش باورهای خویش، از واژه‌ی «دئنا» یا «دین» که به مفهوم «وجدان آگاه انسانی» بود بهره ‌برد و «دین مزدیسنی زرتشتی» را بنیان نهاد. به این امید که این واژه دین، گویای کامل اندیشه‌های انسانی او باشد و هرگز از راه وجدان و انسانیت دور نشود. اندیشه‌هایی که تعالی‌بخش و «سِپنتَه‌مَن»ساز است و فرقه‌ ساز نمی‌باشد. و در پی آموزش و پرورش انسان‌هایی بود که جز خدا نبینند و جز در اندیشه خوشبخت کردن دیگران اندیشه‌ی دیگری در سر نپرورانند و از بام تا شام، بال اندیشه و گفتار نیک خود را باز کرده، از بالا به مسایل نگاه کنند و با سرعت وشتابی فراتر از توان خویش‌، جهان را به‌ سوی پیشرفت و آبادانی برانند.

۱۱- این پیامبر راستین دریافت که «دانا نیک را برمی‌گزیند و نادان بد را» و آموزش داد که « دانا وظیفه دارد که نادان را بیاموزد، نشاید(و نباید که ببیند و بردباری کند) که نادان سرگشته بماند». واین اصل باید، همواره پیوستگی داشته باشد.

۱۲- کشف بزرگ دیگر اشوزرتشت این بود که نماز باید کرداری باشد.‌ هرچند که در گات ها می‌فرماید که «اینک با دست‌های برافراشته تو را ای اهورامزدا ستایش می‌کنم» ولی چون دریافته‌ است که «دو صد گفته چون نیم کردار نیست» در بندی دیگر و بی‌درنگ سفارش می‌کند که «با اندیشه و گفتار و کردار نیک ستایش‌هایم را به ‌تو ای مزدا اهورا، پیشکش می‌نمایم.» یعنی ‌هر چند که نماز خواندن یک کار مذهبی است و برای ‌هر زرتشتی پنج گاه سرودن واژه‌های مانتره اوستا شایسته است. ولی باید نماز به دعا و ثنا کردن پایان نیابد و مفهومی شود و کرداری گردد و آموزش داد که تنها عمل‌ کردن به «نیکی و راستی» است که اهورامزدا را خشنود می‌سازد.

۱۳- بخش‌بندی مردم گیتی به سه دسته «اَشَوَنان»، «نادانان» و «دروگوَندان» از قدرت بی‌نهایت اندیشه و خردمندی اشوزرتشت خبر می‌دهد. که امروزه نیز می‌تواند بسیار کارساز باشد. امروزه نیز تنها راه نجات جهان از جهل و بی‌خبری و ویرانی و خرافات این است که «اَشَوَنان» (حق‌شناسان ونیکوکاران)، «نادانان» را از دانش خویش بهره‌مند سازند و با دروغ‌پرستان «دروگوَندان» با اسلحه اندیشه و خرد، نبرد کنند و تا شکست کامل آنها، از پای ننشینند.

۱۴- باور به‌ هفت پایه عرفان زرتشتی یکی ازشگفت انگیزترین اندیشه‌های اشوزرتشت است. که می‌آموزاند که، انسان تنها موجودی بر روی زمین است که به‌علت برخورداری از خرد می‌تواند «مَن»ِ خویش را به‌سوی «سِپَنتَه‌مَنی» راهنمایی‌ کند و با آموزش شش فروزه دیگر یعنی وهومن (نیک منشی)، اَردیبهشت (بهترین راستی، پاکی و عشق اهورایی)، شهریور (شهریاری برخویش و چیرگی بر نفس) و سپندارمزد (مهر،محبت و فروتنی) و خورداد (دانش اندوزی تا رسیدن به رسایی) به امرداد (جاودانگی) برسد. و به راستی «سِپَنتَه‌مَن» گشته با خدا یکی شود.

ازاین گونه حقایق بی نظیر و پُر از فرهنگ اشویی، را که اشوزرتشت به راستی کشف و به مردمان آشکار کرد، و در کتاب آسمانی خود «گات ها» وجود دارد و شما می‌توانید با خواندن و پژوهش اندیشمندانه آن، به کنه آن دست یابید

دکترموبداردشیرخورشیدیان