جشن سپندارمزدگان - روز پنجم اسفند ماه گاهشمار زرتشتی
پنجم اسفند ماه که سپندارمزد نام دارد، از آن فرشته ی پاک آرمئی تی است، و سپندارمزدگان جشن می باشد.
..........
در جهان معنوی پدیده عشق و محبت و فروتنی و بردباری و جانبازی و فداکاری است و در جهان مادی، پاسبان و پشتیبان زنان نیک و پارسا است و همه ی خوشی های زمین در دست اوست. در ایران باستان این روز را به احترام فرشته پاک سپندارمزد یا ارمئی تی که برای پیروی از صفات پاک او جشن می گرفتند و شادی و پایکوبی می نمودند.
ابوریحان بیرونی، این جشن را مزدگیران و مژدگیران نامیده است. در برگ ۹۴ پچواک فارسی جلد نخست یشت ها نوشته شده: " به گفته ابوریحان بیرونی، این جشن ویزه زنان بوده و از شوهران خود پیشکشی دریافت می کردند. و درواقع، این روز را روز زن می نامیدند، از این روز به جشن مژدگیران ( مزدگیران ) نام برده شده است."
ابوریحان می گوید(پچواک آثارالباقیه، ص ۲۶۳) اسفندارمذ ماه که روز پنجم سپندارمزد است و برای همراه بودن دو نام آن را چنین نامیده اند و معنی آن خرد و بردباری است و سپندارمزد پاسبان زمین است و پشتیبان زنان درست و پارسا و شوهر دوست می باشد. در روزگاران گذشته، این ماه به ویژه این روز عید زنان بود و مردان به زنان پیشکشی می دادند و هنوز این رسم در اصفهان، ری و پهله باز مانده است که به فارسی مزدگیران می گویند.
جشن سپندارمزدگان را برای اینکه نزدیک نوروز و فصل بهار است و هنگام کشت و کار کشاورزان می باشد، جشن برزگران نیز می نامند. در گاهشماری های مختلف ایرانی، علاوه بر این که ماه ها اسم داشتند، هر یک از روزهای ماه نیز یک نام داشتند.
به عنوان مثال روز اول هر ماه «روز اورمزد»، روز دوم هر ماه، روز "وهمن" که تبدیل شده به بهمن (سلامت، اندیشه) که نخستین صفت خداوند است، روز سوم هر ماه، اردیبهشت یعنی «بهترین راستی و پاکی» که باز از صفات خداوند است، روز چهارم هر ماه، شهریور یعنی «شاهی و فرمانروایی آرمانی» که خاص خداوند است، و روز پنجم هر ماه، «سپندارمزد» بوده است. سپندارمزد نگهبان زمین است.
یعنی گستراننده، مقدس، فروتن. زمین نماد عشق است چون با فروتنی، تواضع و گذشت به همه عشق می ورزد. زشت و زیبا را به یک چشم مینگرد و همه را چون مادری در دامان پر مهر خود امان می دهد. به همین دلیل در فرهنگ باستان اسپندارمزدگان را بهعنوان نماد عشق می پنداشتند. در هر ماه، یک بار، نام روز و ماه یکی می شده است که در همان روز که نامش با نام ماه مقارن می شد، جشنی ترتیب میدادند متناسب با نام آن روز و ماه.
از آنجا که در باورهای کهن، زمین را نیز مانند زنان، بارور، زاینده و پرورش دهنده می دانسته اند و همه ی موجودات بر پهنه ی او و در پناه و آغوش او پروریده می شده اند، جنسیت او را نیز «مادینه» فرض می کرده اند و از همین خاستگاه است که عبارت های زیبا و دل انگیز «مام میهن» و «سرزمین مادری» بوجود آمده و فراگیر شده است.
پیشینیان ما، همانگونه که زمین را زن یا مادر می دانسته اند، آسمان را نیز مرد یا پدر بشمار می آورده اند و ترکیب های «مادرزمین» و «پدرآسمان» از همین جا برخاسته اند. بی گمان آنان شباهت ها و پیوندهایی بین زن و مرد از یک سو، با زمین و آسمان، و بارندگی و رویش گیاهان، از سوی دیگر احساس می کرده اند. همچنین این را نیز می دانیم که در باورهای ایرانی، نسل بشر یا نخستین زن و مرد جهان، به نام «مشی و مشیانه» از ریشه ی دوگانه ی گیاهی به نام «مهرگیاه» در دل زمین بوجود آمده و آفریده شده اند و در واقع زمین یا سپندارمزد، مادر نسل بشری دانسته می شده است.
روز زن و زمين (روز فداكاري) در ایرانزمین در اسفند ماه، از هزاران سال پیش - تلاش جمشيد نوشروان مهتا برای رسمی کردن آن در هندوستان.
از هزاران سال پیش در ایرانزمین پنجم اسفند (سپندارمزد) روز زمين بود و مراسم آن برگزار می شد. ايرانيان از عهد باستان همه تلاش خود را بكار می بردند تا زمين (محيط زيست) آلوده نشود. از آنجا كه زمين مادر و زاينده محصولات و هستی بخش است و ایرانیان باستان زنان را نيز دارای همين خصلت های خوب تشخیص داده بودند بعدا روز زمين به «روز زن و زمين» تبديل شد و «روز فداكاری ها» قرار گرفت. برگزاری مراسم و گرفتن جشن به مناسبت این روز، قدمت تمدن ایرانیان را ثابت و جهانیان را نسبت به آن وادار به تعظیم و احترام می کند. پس از ساسانيان، برگزاري مراسم اين روز ملی هم كمرنگ شد، ولي آن گروه از پارسيان که در پی حمله عرب جلای وطن کردند و ایرانیان زرتشتي نسبت به آن وفادار مانده اند كه به نظر می رسد به تدريج دوباره دارد رونق می گيرد. «جمشیدنوشروان مهتا» نخستین شهردار کراچی که یک پارسی بود تلاش بسیار کرد که پنجم اسفند در شبه قاره هند روز «زن و زمین» شود. در آن زمان هندوستان متعلق به انگلستان بود و «هندوستان انگلیس» نام داشت. جمشیدنوشروان که به میهن نیاکان (ایرانزمین) عشق می ورزید این تلاش خود را از سال ۱۹۱۸ آغاز کرده بود. وی که ۱۲ سال شهردار کراچی (در آن زمان یک شهر هندوستان در ایالت سند) بود و مدارس و بناهای متعدد در آنجا ساخت و به یادگار گذاشت و پیشاهنگی پسران را به وجود آورد یکم آگوست ۱۹۵۲ در ۶۶ سالگی درگذشت.
مورخان تاریخ قرون قدیم و وسطا «زن ايرانی» را نمونه نجابت، وفاداری، شرافت، اخلاق، فداكاری، گذشت و مهربانی اعلام کرده اند كه اين خصلت همچنان حفظ شده است. در تاريخ ملل ديگر به موارد متعدد از بی وفایی همسران دولتمردان و سياستمداران معروف اشاره شده است كه تاريخ باشكوه ايران عاری از اين ناپاكی هاست كه افتخاری است بزرگ و نشانه تمدن ايرانی.
گرچه سالیان دارازی است که سالروز این جشن های میهنی به ویژه در میان مردمان شهر نشین به بوته ی فراموشی سپرده شده اما نباید ناامید بود بلکه با پژوهش در فرهنگ مردم روستایی و آبادی نشین می توان دوباره چهار چوب نخستین آن را با تلاشی سخت و اندیشه ای ژرف دوباره بازسازی کرد.
جشن سپندارمزدگان همان جشن روز زمین مادر است و گونه ای جشن شبانی و کشاورزی است و تنها در یک خانواده ی ساده ی روستایی می توان به دریافت ژرفی از مانای برکت و باروری رسید.
اما با این وجود ما مردم شهر نشین هم می توانیم در شادی مردمان روستایی سهیم باشیم و رویش سبز جوانه ی مهر ایران زمین را در جان خویش باور کنیم و همه با هم یکدل و همزبان شویم از هر مذهب و نژادی و بدانیم جشن زمین مادر با اسطوره ی پیامبر سبز پوش یعنی خضر نبی ارتباطی تنگاتنگ دارد و در بسیاری از روستا ها و نشیمنگاه هایی که فرهنگ کشاورزی و گله داری دارد حضرت خضر نبی جانشین بانو اسپندار مذ شده اما باید بدانیم طلب خواسته از هر که باشد چه خضر نبی سبز پوش یا فرشته ی نگهبان گیاهان و درختان سبز پوش یا بانوان سپنایی چون بانو فاطمه ی سبز پوش یا بی بی حوا مادر بزرگ همه ی ما آدمیان هیچ تفاوتی ندارد مهم اینست که ما در این جشن می باید برای خود و و دیگران طلب برکت و باروری و افزونی و آبادانی و شادی کنیم چون شاد کردن دیگران به نشانه ی آباد کردن دل هاست در این جشن انجام رقص های آیینی گروهی و پوشیدن لباس هایی با رنگ شاد بایسته است.
در جشن سپندارمزدگان سراسر شور و شادی بانوان می بایست لباس هایی به رنگ سبز در بر کنند تا شادابی و خرمی سپندارمزد را در وجود خویش ببینند و برای خود و دیگران دامنی سبز و بارور را آرزو کنند.
بیایید در این جشن سراسر شادی مینویی برای زنان سترون و نا بارور و دختران شوی ناکرده به در گاه خدا نیایش کنیم و در هنگام طلب خواسته ی خویش در یک جایگاه ویژه یک شمع (سبز ) روشن کنیم و تمام بانوانی که که حاجت و خوا سته ای دارند می توانند در این جشن نذری بدهند.
نکته ای که در تمام این نذری ها شایان نگرش است اینست که هر کدام از آن ها نشانی از برکت و باروری دارد که بارزترین همه ی آن ها سمنو است چون ماده ی بنیادین آن گندم است که در تمام ادیان و فرهنگ ها و به ویژه دین اسلام نشان برکت است.
باید بدانیم که رسم پختن سمنو جزیی از آیین های برکت و باروری خواهی است که به زنان مقدس پیشکش می شود .شاید در دوران بسیار کهن این نذریی را به مادر زمین پیشکش می کردند و بعد از اسلام به نزد به زنان سپنتایی چون بانو زهرا آورده شده و سپس از آن بانوی مقدس طلب حاجت می کنند.
از دیگر خوردنی ها می توان به حبوبات برشته گندم و شاهدانه ی بو داده و همچنین قاووت های نمکی که اجزای تشکیل دهنده ی آن حتما هفت عدد باشد. مانند هفت سین نوروزی که یک عدد مینویی است. همچنین نذر شیر و یا آش شیر که این نیز از رسم های بسیار کهن است که قدمت آن به تمدن میان رودان می رسد (اساطیر مشرق زمین - جوزف کمبل) روستاییان این نذر را بر سر زمین زیر کشت خود می دهند و باور دارند این نذر نوعی برکت بخشی به زمین می دهد. به یاد داشته باشید در آمیزه ی آش شیر، جو افزون شود چون یکی از خوراک های رایج مردم ایران زمین همانطور که خانم ماری کخ - شرق شناس شهیر آلمانی براساس خوانش الواح گلی تخت جمشید در کتاب از زبان داریوش آورده شیر همراه با جو و میوه های خشک بوده.
در برخی از نقاط ایران پس از آمدن اسلام، کشاورزان یک گوسفند بر سر زمین قربانی می کنند و گوشت آن را به دوستان و نیازمندان می دهند و بخشی از گوشت آن را در زمین کشاورزی خاک می کنند. در برخی روستاهای باختری کشور در جشن زمین_مادر در و دیوار خانه هایشان را با نماد های قوچ ماه و خورشید می آرایند که همه ی این نمادها با برکت و باروری در پیوند است. این نمادها همان نقش های کهن چند هزار ساله است که بر سفالینه های کهن این دیار نقش بسته است. و در برخی روستاها سفره ای می گسترانند که البته نماد هایی که بر سر این این سفره می نهند بی گمان رنگی محلی و بومی به خود گرفته است. نخست می توانید یک شال ترمه با نقش بته جقه بگسترانید که خود نشانی از سرو مهری و درخت زندگی دارد و در آن یک تنگ ماهی- یک قدح پر از انار - نان - یک پیاله شیر - گل بیدمشک - آیینه - سرمه دان و چند تخم مرغ را در یک پیاله آب بیاندازید !
هر چیزی که در سفره سپندارمزدگان قرار داده می شود، معنای خاصی دارد :
آب : نماد روشنایی برکت و باروری
انار : سپندارمزد در برخی از فرهنگ های واژگان فرشته ی نگهبان بر درختان و جنگل ها و بیشه ها و گیاهان است. و میوه ی انار به جهت پر دانگی در فرهنگ ایرانی نماد برکت و باروری دانسته شده است و میوه ی انار و خود انار نماد گیاهی اسفندار مذ می باشد .در برخی روستاها در جشن پیوند همسری داماد یک انار به دامان عروس می اندازد و همگان برای عروس و داماد آرزوی داشتن فرزند می کنند(فرهنگ مزدیسنا).
نان : همانطور که گفته شد هر خوراکی که با گندم و جو درست شود نمادی از برکت و باروری است .
ماهی : در این ماه (اسفند) آفتاب به برج حوت (ماهی) می رسد. ماهی در فرهنگ ایرانی خود نمادی از برکت و باروری است چرا که در دل آب می زید. در اوستا از ماهی های اسطوره ای به نام کر/kar/ سخن رفته که از ریشه های درخت شفا بخش(هوم سفید) نگهبانی می کنند.
شیر : که نماد گاو این چهار پای مقدس در فرهنگ مزدایی ست و گاو خود در فرهنگ مهری نماد برکت و باروری است
بید مشک : گل ویژه ی سپنتا آرمیتی (سپندارمزد) است
سرمه دان: نماد زیبایی و آرایش زنانه است
تخم مرغ : خود نماد زایش و غو طه وری آن در آب نشان از آن دارد که نطفه ی آسمانی هر کس در زهدان هستی یعنی آب پرورش می یابد
آیینه : نماد فروغ و روشنایی مهر
یکی از کارهایی که در این روز بسیار بدان سفارش شده درختکاری است. همچنین در این روز پوشیدن جامه ی نو بسیار سفارش شده است