موسیقی در ایران باستان - اشوزرتشت مبتکر موسیقی دینی دنیا
موسیقی ایران باستان را میتوان به چند دوره تقسیم کرد:
پیش از مادها، مادها، پارسیها و هخامنشیان، پارتها و اشکانیان، ساسانیان
-------------------
دوره پیش از مادها (سده ی ۸ پیش از میلاد):
از این دوره کتب، دست نوشتهها، سنگها و سطوح حکاکی شدهای به جا مانده که بیانگر وجود موسیقی این عهد است، مهمترین اثر به جا مانده از این دوران مهر چغامیش متعلق به ۳۵۰۰ پیش از میلاد است.
دورهی مادها (اوایل قرن ۷ یا اواخر قرن ۸ پیش از میلاد):
موسیقی این دوران از جایگاه رفیعی برخوردار است و در مراسم زیادی به کار میرفت پس رساترین زبان جشنها و سوگواریها زبان موسیقی بود. موسیقی با ستارهشناسی همراه و مهمترین نغمات موسیقایی نغمات گاتها بود. مهمترین دستورهای دینی زرتشت گاتهاست در اوستا توصیه شده گاتها را با آواز و به صورت آهسته بخوانند که این امر در نزد زرتشتیان بسیار با اهمیت است. همچنین این نکته قابل توجه است که زرتشت برای نخستین بار موسیقی مذهبی دنیا را پایهریزی کرد. موسیقیدانی که از این دوران میتوان نام برد «اوگارس» موسیقیدانی است که از بزرگان دربار بوده است.
دوره هخامنشیان (۵۵۰ -۳۲۰ پیش از میلاد):
پس از شکست آستیاک پادشاه ماد توسط کورش هخامنشیان به روی کار آمدند. موسیقی این دوران علاوه بر نغمات گاتها موسیقی درباری (بزمی) مذهبی (مردمی) و نظامی نیز رواج داشت.
موسیقی درباری در دربار ارزش والایی داشت و هنرمندان در جهت برگزاری مراسم گوناگون جشنها، سرودها و آیینهای مذهبی فعالیت میکردند. موسیقی مذهبی از تاثرات مردم سرچشمه میگرفت و از غمها، شادیها، شکستها، پیروزیها و ناکامیهای بشریت سخن میراند.
موسیقی نظامی به منظور تهییج و تشویق روحیه سربازان در کارزار به کار میرفت. در این نوع موسیقی از الحان نظامی و رزمی استفاده میشد. سازهای مورد استفادهی این دوران نی، عود، چنگ، ساز دهنی، چغانه (نوعی قاشقک)، شیپور، نقاره، کوس، خر مهره، دونای، کرنا و سرنا است.
ایرانیان از همان دورانی که با سایر همنژادان خود یعنی طوایف آریایی در آغوش دشت و دمن بهسر میبردند با نغمههای جانبخش موسیقی و خواندن سرود و عبارات منظوم، آن کشش و سروری را که دیدار مناظر دلپذیر طبیعت و آسمان صاف و نیلگون و رنگهای گوناگون افق، در هر پگاهی و شامگاهی بهوجود میآورده، نمودار میساختهاند. انگیزههایی را که زیبایی و فریبندگیهای این زندگی بی بند و بار و آزاد، در آغوش طبیعت، برای این مردم به وجود میآورده و با آهنگهای دلنواز غمزدا از دهان آنها بیرون میآمده، تاریخ در اثر نداشتن خط نتوانسته است آنها را ضبط کند. اگر هر آینه ضبط شده بود، امروز ما از نحوه اندیشه و احساسات و تالمات آنان گنجینههای گرانبهایی داشتیم و لازم نبود به حدس متوسل شویم. همانطور که بقایای آثار هنریشان، گنجینههای فرهنگی ارزنده و جالب را برای ما به یادگار گذارده است.
وجود قطعات مسجع و منظومی در ریگ ودا و اوستا، دو اثر دینی و ادبی کهن آریای هند و ایران و موسیقی و رقص رایج در میان هندیان که از تشریفات مذهبی آنان بوده است، به خوبی وجود و اهمیت این هنر را در قبایل آریایی نمودار میکند. یک بخش مهم از اوستا «گاتاها» مشتمل بر نیایش و سرودهای مذهبی است که با آهنگهای مخصوص و تشریفات ویژهای هنگام نیایش اهورمزدا خوانده میشد، و سرودهای اوستا برای پذیرش حافظ مردم که از خط و سواد بیبهره بودهاند، آسان و موزون بوده و به علاوه مفاهیم گفتهها هنگامی که منظوم و با آواز ادا میشد، در دلها بیشتر اثر میکرده است.
از تاریخ موسیقی ایران در ادوار خیلی دور و حتا در دوره هخامنشی و اشکانی همانطور که گفته شد به واسطه در دست نبودن مدارک، مانند بعضی دیگر از تمدن این سرزمین، اطلاعات کافی و موثقی در دست نیست و همچنان تاریک و مبهم مانده است، ولی با در نظر گرفتن تمدن نژادی و ارتباط با تمدن سایر کشورهای همسایه و تابعه که اشارهای بدانها شد، میتوان تصور کرد که نوازندگان و خوانندگان و موسیقیدانهایی داشتهاند و با در نظر گرفتن ذوق و استعداد سرشار ایرانیان که بهوجود آورنده کاخهای بزرگ که از زیبایی و شکوه و هنر و تزیینات سرآمد کاخهای زمان خود و پیش از آن بودهاند، به پیشرفت آنان در این فن نیز میتوان معتقد و مطمئن شد، منتها همانطور که هم اکنون گاهی نوازندگان قطعاتی میسازند و هنرنمایی میکنند در حالی که از اصول و قواعد علمی این فن اطلاعات کافی ندارند، در گذشته هم تصور میرود که چندان مقید به اجرای قواعد و ارتباط اصوات و الحان نبودهاند.
قسمتی از اطلاعات ما را در این باره روایات تاریخنویسان یونانی و گفتههای «شاهنامه فردوسی» و کتابهای «دینیو» مختصری از اشیای و آلات موسیقی که احیانن در کاوشها به دست آمده، تشکیل میدهد.
هرودوت تاریخنویس یونانی مینویسد: «ایرانیان برای تقدیم نذر و قربانی به خدا و مقدسات خود مذبح ندارند و آتش مقدس روشن نمیکنند، بر قبور شراب نمیپاشند، ولی یکی از موبدان حاضر میشود و یکی از سرودهای مقدس دینی را میخواند.» شاید مقصود هرودوت همان قطعات گاتاهای اوستا بوده است.
سایر تاریخنویسان یونانی نوشتهاند که: «پادشاهان ایران هنگامی که بر خوردن طعام مینشستند، دستهای از کنیزان به خنیاگری مشغول میشدند و رامشگری میکردند و میرقصیدند، نوازندگان و خنیاگران کشورهای تابعه چون بابل و هند و مصر در دربار بودهاند و به طوریکه نوشتهاند در جنگ «ایسوس» پس از شکست داریوش سوم سیصد و بیست زن نوازنده ضمن اسیران به دست پارمنیون سردار اسکندر افتاد. «آتنه» مورخ قرن سوم میلادی از قول دوریس تاریخنویس قرن چهارم پیش از میلاد، درباره تشریفات جشن مهرگان نوشته که: «در آن جشن در حضور شاهنشاه نوازندگان و خوانندگان به نوازندگی و خوانندگی میپرداختهاند.»
در سال ۱۳۳۶ خورشیدی، ضمن کاوشهای باستانشناسی پیرامون آرامگاه «اردشیر سوم» هخامنشی در تخت جمشید یک شیپور بلند فلزی که اینک در موزه تخت جمشید نگاهداری میشود، به دست آمد. بلندی این شیپور ۲۰ر۱ متر و قطر دهنه آن پنجاه سانتیمتر است. این نوع شیپور را در قدیم «کرنا» یا «کارنای» یعنی (نای جنگی) مینامیدهاند که هنگام جنگ به کار میرفته است. کار یعنی جنگ (کارزار از همین واژه است) و نای همان نی میباشد.
در دوران قدیم و عهد هخامنشی دو دسته آلات موسیقی معمول بود: برخی برای رزم و پارهای جهت بزم. سازهای رزمی عبارت بوده است از کوس، کرنا، نی، شیپور، سنج و درای.
فردوسی در شاهنامه به چند نوع آن اشاره کرده است.
پادشاهان و امیران و سران قوم و سپاه پس از هر جنگی و هنگام صلح و صفا مجالسی میآراستند که خالی از می و جام و خواننده و نوازنده و رامشگر نبوده است، گاهی برای فتح و فیروزیها و ترغیب شاهان به کشورگشایی و سرکوبی شورشیان، همین خوانندگان و سرود سازان و سرود خوانان، نقش مهمی را ایفا میکردهاند که در اشعار فردوسی منعکس شده. از آن جمله تشویق و ترغیب «کاوس» برای فتح مازندران است. خواننده و نوازنده در این سرود، پرده زیبایی از آب و هوا و چهار فصل معتدل و خواستهها و مواهب این سرزمین شاداب در ذهن شاه مجسم میسازد.
در شاهنامه منعکس است که وقتی بیژن داخل چادر منیژه میشود، نوازندگان را میطلبد و میگساری میکند و نوازندگان ایستاده بربط و چنگ مینوازند و آوازه میخوانند. منیژه جوان را به کاخ خود میخواند و از نو جشنی بر پا میسازد که در آن ششصد غلام، رباب میزدند و آواز میخواندند و می در جامها میریختهاند. کریستن سن از قول شاهنامه فردوسی نقل کرده که: «می و موسیقی نیروی تازهای به فکر برای نوشتن میدهد.»
اشوزرتشت مبتکر موسیقی مذهبی دنیا
موسیقی دینی
بر اساس نوشتههای هرودوت مورخ یونانی، مغان هخامنشی بدون همراهی ساز با نای سرودهای دینی میخواندند و از این نظر، نه مثل سرود خوانان بابلی و آشوری بودند و نه تحت تاثیر اقوام سامی. موسیقی این سرودها موسیقی آوازی بود و نه موسیقی سازی. مشاهده میکنید که پرهیز از استفاده از ساز و آلات در موسیقی دینی از دوره های گذشته تاریخی وجود داشته و اثرات آن تا به امروز هم به چشم میخورد.
مسوولیت اجرای سرودهای مذهبی با موبدان خوش آواز بوده و به قول «استرابو» دانشمند یونانی این نغمهها منحصر به مفاخر پهلوانی و مناجات با یزدان بوده است. شایان ذکر است که امروزه بازماندههایی از این آیین کهن هنوز هم در فرهنگ ایران دیده میشود. «هرودوت» همچنین مینویسد: «ایرانیان برای قربانی در راه خداوند و مقدسات خود، کشتارگاه و آتشکده ندارند و بر قبور مردگان شراب نمیپاشند. در عوض یکی از پیشوایان مذهبی حاضر میشود و یکی از سرودهای مذهبی را میخواند.
موسیقی رزمی
اما در دوران هخامنشی موسیقی نوع دیگری هم موجود بوده است. یکی از انواع دیگر، موسیقی رزمی با جنگی بوده است. «گزنوفون» دیگر مورخ یونانی در کتاب «سیروپیدیا» مینویسد: «کورش بزرگ» عادت دیرینه، در موقع حمله به ارتش آشور سرودی را آغاز کرد و سپاهیان او با صدای بلند آن را خواندند و بعد از پایان سرود، آزادمردان با قدمهای مساوی و منظم به راه افتادند. کورش در وقت حمله به دشمن سرود جنگی را آغاز کرد و سپاهیان با او هماهنگ شدند. کورش برای حرکت سپاه دستور داد سربازان با شنیدن صدای شیپور قدم بردارند و حرکت کنند، زیرا صدای شیپور علامت حرکت است. این سرودهها برای برانگیختن حس شجاعت و دلیری سربازان اجرا میشد و «گزنوفون» اضافه میکند که :«کورش از کشته شدن سربازان طبری و طالشی مغموم شد و برای مرگ سربازان مازندرانی و طالشی سرودی خواند و این همان سرودی است که در ادوار بعد در مراسم موسوم به مرگ «سیاوش» خوانده میشد.
این مراسم هنوز هم در بین بسیاری از طوایف ایرانی وجود دارد و به نام «سوگ سیاوشان» یا «سووشون» معروف است و بقایای این آیین قدیمی حتا در مراسم آیینی ایران پس از اسلام نیز دیده میشود. از دوران هخامنشی سازهایی باقیمانده است از آن جمله میتواند به کرنا، نی، شیپور، کوس (نوعی ساز ضربی)، درای و سنج اشاره کرد.
موسیقی مجلسی
اما نوع دیگری از موسیقی به نام مجلسی نیز در آن روزگار مرسوم بوده است. موسیقی مجلسی یا همان بزمی از دیر باز در تمدن ایران وجود داشته است. آوازهای فراغت، سرودهای شادی و سرور، در جلسات بزم به کار میرفت و سازهای ویژه و شیوه اجرای خاص خود را داشت. گزنوفون و هرودوت هر دو از این نوع موسیقی نام بردهاند و دیگر مورخ یونانی «آتنه» در این باره نوشته است که: «در جشن مهرگان که در حضور شاهنشاه هخامنشی برگزار میشد، نوازندگان و خوانندگان با اجرای برنامههایی در مجلس شرکت میکردند و خوانندگان و نوازندگان در آن جشنها سهم اساسی داشتند.»
هرودوت از وجود تعداد زیادی موسیقیدان در عصر هخامنشی یاد میکند و مینویسد که آنها در دربار نیز زندگی میکردند و در روزهای جشن همچون مهرگان، سده، نوروز و … به دربار خوانده میشدند و شادی و سرور برپا میکردند.
گزنوفون نیز مینویسد: کورش برای «کیاخسار» تعدادی از موسیقیدانها را برگزید: «اسکندر مقدونی» از خزانه کورش ۳۲۰ فقره اسب و آلات موسیقی را به دست آورد. و جالب اینجاست که در سفرنامه «فیثاغورث» نیز به مراسم تاجگذاری «داریوش» اشاره شده است: حدود ۳۶۰ دختر خنیاگر (نوازنده یا خواننده) به آوزاخوانی و نوازندگی میپرداختند.
دورهی پارتها یا اشکانیان (۲۵۰ پیش از میلاد – ۲۲۴ میلادی):
ما بین دو سلسله هخامنشی و اشکانی دورهی کوتاهی اسکندر و جانشینان بر ایران حکومت کردند از این رو بخشهایی از این سرزمین تحت تاثیر فرهنگ و هنر یونان قرار گرفت. در این عصر آثار موسیقی به ندرت به چشم میخورد، عمده فعالیتها از جانب نوعی نوازنده، شاعر و خواننده به نام «گوسان» صورت میگرفت.
موسیقى در این دوره تبدیل به اصیلترین موضوع نقاشى شده بود.
تأثیرپذیرى از تمدن یونان و روم را نیز نباید در این دوره از نظر دور داشت.سازهاى این دوره ادامه سازهاى دوره سلوکى و دوره هخامنشى است و بیشتر شامل سازهاى رزمى مىباشند.
در این دوران به کسانى که خواننده، نوازنده، شاعر و گاه بازیگر بودند ”گوسان“ گفته مىشد.
بقایاى آن ها در فرهنگ امروز ایران به صورت ”عاشیق“هاى آذربایجان و یا ”مطربهاى“ لرستان و ”بخش“هاى خراسان موجود است. طبق نوشته شرق شناس انگلیسی، مرىبویس، در عصر پارتیان خنيا ( موسیقى ) یکى از عوامل مؤثر در آموزش و پرورش کودکان و نوجوانان بوده است. موسیقى این دوران بر موسیقى ارمنستان تأثیر فراوانى به جاى گذاشته است.
دوره ساسانیان (۲۲۴ -۶۵۲ میلادی):
موسیقی در این دوره رشد و جهش قابل توجهی دارد. موسیقی به دو صورت دیده می شد. موسیقی مناطق مختلف در عهد ساسانی و موسیقی وابسته به دربار که متمرکز در پایتخت بوده است.
پادشاهان عهد ساسانی باعث رشد و پیشرفت موسیقی بودند زیرا اغلب مشوق موسیقی بوده و حتا بعضی از آنان با موسیقی آشنایی نزدیک داشتهاند به عنوان نمونه «اردشیر اول» اولین پادشاه ساسانی موسیقیدانان را در طبقهی ویژه ای قرار داد که این حرکت بعد از او نیز ادامه یافت. «خسرو پرویز» بیشتر از دیگر پادشاهان ساسانی به موسیقی توجه داشت تا آنجا که در مراسم افتتاح سد دجله موسیقیدانان را هم به همراه استانداران دعوت کرد و همچنین باعث شد تا موسیقی ایران و هند با هم ارتباط نزدیکی داشته باشند. هنرمندان این دوره باربد، نکیسا، بامشاد، رامتین، سرکش هستند.
روایت است «باربد» آهنگهایی به نام هفت خسروانی که دارای ۳۰ لحن و ۳۶۰ دستان بوده را ساخته که به ترتیب با روزهای هفته و سال ساسانیان مناسبت داشته و همچنین میتوان از دیگر آهنگهایش «سبزه در سبزه»، «زیرافکن»، «نوروز»، «گلزار» و «تخت طاقدیس» را نام برد.
آلات موسیقی اولیه بشر محدود بود، از شاخ و پوست و صدف و عاج حیوانات و زه کمان و خیزران اسباب و ادواتی شبیه طبل و نی و شیپور و سنج و زنگ ساختهاند. پژوهندگان و کاوشگران که برای خواندن لوحههای سومری پیدا شده در جلگه بینالنهرین و نمایانیدن فرهنگ و هنر این قوم پیشرو و هنرمند باستانی کوششهای فراوانی کردهاند، معتقدند که در یکی از لوحهها به نواختن چنگ همراه با سرود آفرینش، اشاره شده است و آنان موسیقی پیشرفتهای داشته و با آلاتی از قبیل طبل و سنج و زنگ و فلوت و بوق و شیپور و چنگ و عود، آشنایی داشتهاند.
درون گور یکی از پادشاهان «اور» شهر قدیمی سومر، نقشی دیده شده که نمدار صحنه رقص بانویی است در حال نواختن چنگ. در گور ملکه «شوب آد» ضمن کاوشهای باستانشناسان انگلیسی همراه ملکه، اشخاصی نیز دفن شدهاند که در صف بانوان، یک نوازنده چنگ که تاجی بر سر دارد با چنگ خود دیده شده است.
در تورات کتاب دینی قوم یهود، آمده است که داود پیامبر آن قوم صدای خوبی داشته و سرایندگان و نوازندگان بسیاری در خدمت او بودهاند و نغمه داودی معروف است. «زبور» با آهنگ مخصوص خوانده میشده است و از مندرجات این کتاب به پایه موسیقی و انواع سازهای یهودیان میتوان پیبرد. در اخبار یهود آمده که: «بعضی از کاهنان و روحانیان آنها هنگامی میخواستند از مغیبات خبر دهند، نی زنی را میگفتند برای آنها نی بنوازد و در نتیجه تاثیر نوای نی، حالتی شبیه به خواب مغناطیسی در کاهن پیدا میشده، آنگاه از آینده خبر میداده است. موسای پیامبر از «یوبال» پدر نوازندگان جنگ «شالومو» یاد کرده است. دربار گاه سلیمان پادشاه یهود نوشتهاند که خوانندگان با سنج و سیتار و هارپ وارد معبد میشدند، دو روحانی با شیپورهای خود ورود آنان را اعلام میداشتند. در جشنهای مذهبی یهود سازهایی همانند سنج و طبل نواخته میشده است.
عیلامیها ساکنان قوم سرزمین استان خوزستان، سازی شبیه به سنتور داشتهاند و در آثار آنها دو نمونه از دسته نوازندگان و سرایندگان دیده شده است. این نمونه در موزه بریتانیا و یازده نفرند که چنگ و نی و سنتور و یک آلت دیگر شبیه به ضرب مینوازند. آشوریها برای خاطر خشنودی خدایان خود سرودها و آوازهایی داشته که میخواندهاند و هشت یا نه جور ساز داشتهاند. از جمله آلات طربی که از این قوم پیدا شده، «چنگ ذات الاوتار» است که ۱۶ رشته سیم تار داشته و مربوط به هزاره دوم پیش از میلاد میباشد. این چنگ سه گوشه دارد و یک طرف آن پهن است.
فنیقیها، لیدیها، فریکیهها و درینها و سایر اقوامی که تحت لوای شاهنشاهی بزرگ هخامنشی در آمدند، همه با موسیقی آشنا بوده، آلات و ادوات این هنر را داشتهاند و چون همه این کشورها تحت نفوذ ایران درآمدند بنابراین اختلاط و نفوذ هنر موسیقیشان در موسیقی محلی و اصیل ایرانی بیتاثیر نبوده است. اسپارتیها آوازههای دسته جمعی توام با موسیقی و رقص داشتهاند که به رسم کرت اجرا میشده است.
این آوازهها در تشریفات و مراسم دینی و جشنها و مسابقهها اجرا میشده و هنگام برگزاری آن یک عده از شرکت کنندگان قسمت جالب رقص را انجام میدادند و یا آنکه فقط یک عده دختران جوان قسمتهای ملایم سرود را میخواندند. آتنیها در نیمه اول قرن پنجم پیش از میلاد اشعار شعرای حماسهگو و داستانسرا با آواز دسته جمعی توام با موسیقی و رقص به افتخار خدایان و قهرمانان میخواندند و وسایل موسیقی عبارت بوده است از چنگ و سیتار که به تدریج تعداد سیمهای آن به ۱۲ رشته رسیده بود. این بود مختصری از تاریخ و چگونگی موسیقی در کشورهای باستانی که به طور مقدمه بیان شد.
در این هنگام خنیاگری سنتی ایرانی به بالاترین شکوه خود رسید و اثر بخشی بسیاری در موسیقی کشورهای همسایه خود مانند ترکیه، عراق، سوریه، یونان و عربستان داشت.
اردشیر ساسانی آنچنان به خنیاگری و رامش گری ارج می نهادکه کسانی را که در این زمینه شهرت داشتند را در یک اشکوب ( طبقه ) اجتماعی قرار می داد.
در دوران ساسانیان به ویژه بهرام گور و خسرو پرویز موسیقیدانهایی زیر نظر وزیر دربار خرم باش کار میکردند. در جشنهای بزرگ، این نوازندگان و خنیاگران نواها و آهنگهای گوناگون اجرا میکردند. در شاهنامه آمده بهرام گور تعداد ده هزار لوری (خنیاگر) از هند برای شادی و پایکوبی مردم به ایران آورد.
مانی پیام آور ایرانی آوازخانی و خنیاگری دینی را در آیین خود بسیار رواج داد.
مزدک نیز خنیا را یکی از نیروهای مینوی ( معنوی ) شناخته و رامشگران را در کنار موبدان و هیربدان و سپهبدان جای می نهاد. در هنگام ساسانیان رامشگران و خنیاگران در بارگاه شاهی مقام بسیار بالایی داشتند.
آلات موسیقی ایرانیان در هنگام شاهنشاهی ساسانیان
بربط ( عود )، نای، طنبور، مزمار و چنگ بوده است. مردم خراسان بزرگ هفت تار داشتند و آنرا ( زنگ ) می نامیدند.
مردم تپورستان ( طبرستان ،مازندران ) و دیلم ( گیلان ) نیز طنبور را بسیار می نواختند. از سرشناس ترین رامشگران و ترانه سرایان و نوازندگان ساسانی می توان باربد، نکیسا، سرکش، بامشاد و رامتین را نام برد.
باربد:
نخستین بار دستگاه های موسیقی ایرانی را ساخت. همچون راست پنجگاه و ماهور و ... باربد نامورترین موسیقی دان، ترانه سرا، خواننده و بربط نواز ( نوازنده عود ) ساسانی بوده است.
باربد را گروهی اهل مرو می دانند و گروهی دیگر بر این باورند که اهل ری بود و با سخنانی آهنگین با بربط برای خسرو پرویز آهنگ هایی می ساخت که در آن رخدادهایی را که مردم توان گفتن آنرا به شاه نداشتند با زبان ترانه و آهنگ بیان می کرد. باربد برای هر روزی از روزهای هفته نواهای هفتگانه ساخته بود. برای سی روز ماه سی لحن باربدی را ساخت و برای ۳۶۰ روز از سال ۳۶۰ دستان را ساخت. باربد برای نخستین بار دستگاه سرود خسروانی را در جهان ساخت و آنرا به خسرو پرویز پیشکش کرد. ساخت بسیاری از نغمه ها و ترانه های خنیا ( موسیقی ) از آن اوست و هنوز هم میراث او در نام های گوشه های دستگاه های موسیقی ایرانی امروزی به جای مانده است.
بامشاد:
به این شوند او را بامشاد نامیدند که بامداد ( صبح ) چنان می نواخت و می خواند که همه مردم را شاد می کرد. او نیز هنگام شاهنشاهی پرویز می زیست. در این دوره موسیقی در دبیرستان ها آموخته می شد و بیشتر مردم با موسیقی مقدماتی آشنایی داشتند.
رامتین:
نام دیگر او را ( رام، رامین و رامنین ) نیز می گفتند. رامتین به چم ( معنی ) آرامش بخش می باشد. برخی او را همان رامین عاشق ویس می دانند. رامتین استاد نواختن چنگ بود و در عهد باربد و نکیسا و سرکش می زیست.
سرکش:
نام دیگرش سرکس بود. او نخستین رامشگر و نوازنده و خواننده دربارخسرو پرویز بود. برخی از پژوهشگران بر این باورند که او یونانی و نامش سرجیوس بود که با گذشت زمان نامش سرکش و سرکس خوانده شد. هنوز این روشن نیست که باور ایشان درست است یا نه.
نکیسا:
او نیز به هنگام باربد و دیگر رامشگران ساسانی می زیست. او در نواختن چنگ و خوانندگی بسیار ماهر و چیره دست و موسیقی دان بسیار بزرگی بود.
موسیقی پس از ورود اسلام به سرزمین آریا
پس از یورش تازیان بیابانگرد اعرابی به ایران زمین خنیاگری و رامشگری و شادی و سرور ممنوع شد. آن ها اجازه نمی دادند که نامی ایرانی به زبان آید و پارسی سخن گفتن نیز ممنوع گشته بود. از نخستین کسانی که پس از یورش تازیان دوباره ترانه سرایی و خنیاگری را آغاز کرد می توان رودکی را نام برد.
رودكی :
جعفر پسر محمد كه او را رودكي ناميدند در روستايي به نام بنوج رودك در ناحيه رودك در نزديكي نخشب و سمرقند تاجيكستان امروزي به دنيا آمد. برخي مي گويند كه او از كودكي نابينا بود و برخي مي گويند كه او پس از گذشت چند سال نابينا شد. رودكي را نخستين ترانه سراي بزرگ پارسي پس از يورش تازيان اعرابي مي نامند. رودكي يكصد هزار بيت شعر سرود و در موسيقي و ترجمه و آواز بسيار چيره دست بود. ساز رودكي چنگ بود و چيرگي او در خنياگري و ترانه سرايي به اندازه اي بود كه نيروي افسونگري و نوازندگي وي شاه آن هنگام ايران ابو نصر ساماني را پس از شنيدن چكامه ( شعر ) " بوي جوي موليان" بدون كفش و گريان از هرات به بخارا كشاند.
بزرگترين اثر رودكي " كليله و دمنه " است. در كنار آن نوشته ها ي بسيار ديگري نيز دارد. رودكي به سال ۳۲۹ مهي ( هجري ) در زادگاهش و در حاليكه نابينا بود درگذشت.
زریاب:
زریاب بزرگ که فرنامش ( لقبش ) را بصری نیز می خواندند موسیقی دان خواننده و بربط نواز ( نوازنده عود ) ایرانی بسیار چیره دستی بود. زریاب سازنده مکتب موسیقی ایرانی آندلس ( ایرانی اسپانیایی ) و رواج دهنده موسیقی عربی ابداعی پارسیان در قرطبه ( کوردوبای اسپانیا ) اشبکیه، مصر و شمال آفریقا بود. او نخستین کسی است که گیتار را از روی بربط ایرانی الگو گرفت و ساخت. زریاب نواختن بربط ( عود ) و سپس گیتار را به اسپانیایی ها و اروپایی ها آموخت.
زریاب در آندلس ( اسپانیا ) دبیرستانی برای آموزش خنیاگری و بربط و گیتار ساخت.
برگرفته از امیر و کاملیا/رادیو کوچه
منابع:
Music of the Sumerian چاپ کمبریج سال ۱۹۳۷ تالیف F.W.Galpin
تاریخ علم تالیف ژرژ سارتن
کتاب جهانهای گمشده تالیف آنتری وایت ترجمه کیکاوس جهانداری.