مهرابه یِ زال بورگ در شهرِ باد هومبرگِ آلمان، نشانی دیگر از فرهنگ جهان گُسترِ ایرانی

مِهر یکی از ایزدانی بود که پیش از اشوزرتشت در ایران و هند برای مردمان گرامی بوده است. واژه یِ مهر در زبان اوستایی "میثْرَ" از ریشه یِ "میت" به سانسکریت "میترَه" در زبان پهلوی "میتر" و به پارسی "مِهر" شده است. مهر آرِشِ (معنی) نیروی دارنده و نگهدارنده یِ روشنایی، پیشرو خورشید، پیمان، نوید، هماهنگی، داد و ستد و دوستی را می دهد.

یشت دهم از یشت هایِ اوستا مهریشت نام دارد که یکی از کهن ترین یشتها و پس از فروردین یشت بلندترین یشت بشمار می آید. اینک به بخشی از مهریشت می نگریم:

برای فَرّ و فروغش، با نمازی به بانگ بلند و با زَور می ستایم آن مِهر فراخِ چراگاه را.

مهرِ فراخِ چراگاه را می ستایم که سرزمین های ایرانی را خانمان خوش و سرشار از سازش و آرامش بخشد.

بشود که او به یاری ما آید. 

بشود که او ما را گشایش بخشد. 

بشود که او ما را دستگیری کند. 

بشود که او ما را دلسوز باشد. 

بشود که او چاره یِ کارِ ما را به ما بنماید. 

بشود که او ما را پیروزی بخشد. 

بشود که او ما را بهروزی دهد. 

بشود که او ما را دادرس باشد. 

آن نیرومندِ هماره پیروزِ نافریفتنی که در سراسر جهانِ اَستومَند سزاوارِ ستایش و نیایش است، آن مهرِ فراخ چراگاه.

(یشت ها، کرده ی یکم، بندهای۶،۵،۴)

 آن که برای گسترش دین نیک در همه جا نمایان شد و جای گزید و بر هفت کشور فروغ افشاند.

آن که چالاک ترینِ چالاکان، پیمان شناس ترینِ پیمان شناسان، دلیرترینِ دلیران، زبان آورترینِ زبان آوران و گشایش بخش ترینِ گشایش بخشان است. 

آن که گله و رمه بخشد. 

آن که شهریاری بخشد. 

آن که پسران بخشد. 

آن که زندگی بخشد. 

آن که بهروزی بخشد. 

آن که دَهشِ اَشَه بخشد.

(یشت ها، کرده ی شانزدهم، بندهای۶۴،۶۵)

 آیین رازآمیزِ مهر سرانجام پس از زمان اشوزرتشت به ویژه از زمان اشکانیان به این سو دوباره در ایران گسترش یافت و درست در همین زمان بود که بدست بازرگانان و سربازان ایرانی به اروپا آورده شد و در همه ی گستره ی امپراتوری روم پراکنده شد. 

 پاپنیون استاتیوس چامه سرای رومی در سده ی یکم میلادی برای نخستین باراز آیین میترا در اروپا در نوشتارهای خویش یاد می کند. کهن ترین مهرابه های پیدا شده در اروپا به میانه یِ سده ی دوم میلادی باز می گردد. این زمان هنگامی است که امپراتور نامدار رومی مارکوس اورلیوس کومودوس آنتونیوس به دین میترا می گرود که پس از آن مهرابه هایِ بسیاری در سراسر امپراتوری روم ساخته می شود. پس از وی امپراتور رومی دیگری به نام لوسیوس دومیتیوس اورلیانوس (۲۱۴ یا ۲۱۵ _ ۲۷۵) و دیگرِ امپراتورانِ روم به پراکنش و گسترش آیین میترا در روم می افزایند. با گسترش مسیحیت در اروپا کنستانتین یکم یا کنستانتین بزرگ (۲۷۰_ ۳۳۷) میلادی امپراتور روم به سال ۳۱۲ میلادی به دین مسیحی می گرود و این دین را وی به نام دین رسمی در روم می شناساند. آیین میترا سده هایِ بسیاری در اروپا به عنوان دین رسمی و مهم شناخته شده بود. 

باید گفت همین رخداد سبب گردید که بسیاری از ویژگی های این دین به مسیحیت سرازیر شود. چلیپا (صلیب)، درخت سرو، شمع، غسل تعمید، چهره ی میترا و مسیح به هنگام زایش، شب یلدا و بسیاری همانندهایِ دیگر نشانه هایِ هنایش و یا تاًثیر ژرف میترایسم بر مسیحیت است. ناگفته نماند که کلاهِ سرخ رنگِ کاردینال های مسیحی نیز "میت" نام دارد. واژه ی ِ نامبرده شده نیز برگرفته از واژه یِ میترا است.

حافظ شیرازی چامه سرای بزرگ سده هشتم ایران نیز چامه هایی پیرامون آیین مهر دارد که گرایش و گروش وی را به این آیین نشان می دهد.

تا شدم حلقه به گوشِ در میخانهٔ عشق

هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم

چو ذره گر چه حقیرم ببین به دولت عشق

که در هوایِ رُخَت به مِهر پیوستم

تا شدم حلقه به گوشِ در میخانهٔ عشق

هر دم آید غمی از نوع به مبارک بادم

یادآوری: حافظ برخی جاه ها عشق را برای مهر بکار برده است

بر دلم گِردِ ستم هاست خدایا مپسند

که مُکَدّر شود آیینهٔ مهرآینم

بر جبین نقش کن از خونِ دلِ من خالی

تا بدانند که قربان تو کافر کیشم

جبین= خالِ روی پیشانی که پیروان مهر به خود می کوبیدند.

من نزدیک به بیست سالِ پیش از مهرابه ی زال بورگ در شهر بادهومبرگ دیدار کرده بودم. این خاطره مرا بر این اندیشه واداشت که در کانون فرهنگ و هنر پوریا در دوسلدورف از بودن همچین مهرابه ای سخن بگویم. پس از آن در زمستان سالِ پیش با برنامه ریزی کانون و گرفتن یک اتوبوس با گروه بسیاری از ایرانیان به این مهرابه ی به راستی دیدنی رفتیم و شاهدِ شکوه و گسترش فرهنگ ایرانی در هزارها کیلومتر به دور از سرزمین نیاکانمان بودیم. نکته ی در خور نگرش این مهرابه شباهت و مانایی بی مانندی است که ایوانِ این مهرابه با ایوان مهرابه ی مراغه که در فرتورِ پیشین دیده می شود دارد.این نشان دهنده یِ این رویداد است که حتا اروپاییانِ میترایی روش رازیگری (معماری) برای ساختن مهرابه های خود را از هنر رازیگری ایرانیان گرفته اند.

همه عالم تن است و ایران دل

نیست گوینده زین قیاس خجل

چون که ایران دل زمین باشد

دل ز تن به بود یقین باشد

Elmar Schwertheim: Mithras. Seine Denkmäler und sein Kult. Feldmeilen 1979
Reinhold Merkelbach: Mithras. Ein persisch-römischer Mysterienkult. Weinheim 1994
Maarten J. Vermaseren: Mithras. Geschichte eines Kultes. Stuttgart 1965
 

----------------------------------------------------------------


نوشتاری به زبان آلمانی از مهرابه ی زال بورگ در باره ی باور و تاریخ میتراییان در اروپا

------------------------------------------


مِهربان (کاتوپاتِس) با افروزه یِ (مشعل) رو به پایین، نمایانگر فرو آمدن خورشید در خوروران (مغرب زمین)، مهرابه یِ زال بورگ در شهرِ باد هومبرگِ آلمان
Relief des Cautopates mit gesenkten Fackel steht für die immer wieder untergehende Sonne, den Westen und die Nacht. Saalburger Mithräum, Bad Homburg

----------------------------------------


تندیسِ زیبا و رنگیِ مِهربان (کاتوپاتِس) با افروزه یِ (مشعل) رو به پایین، نمایانگر فروآمدن خورشید در خوروران (مغرب زمین)، مهرابه یِ زال بورگ در شهرِ باد هومبرگِ آلمان
Die schöne Stautue des Cautopates mit gesenkten Fackel steht für die immer wieder untergehende Sonne, den Westen und die Nacht. Saalburger Mithräum, Bad Homburg

----------------------------------------


مِهربان (کاتِس) با افروزه یِ (مشعل) رو به بالا، نمایانگر برآمدن خورشید ازخوراسان (مشرق زمین)، مهرابه یِ زال بورگ در شهرِ باد هومبرگِ آلمان
Relief des Cautes steht für die alltäglich aufgehende Sonne, den Osten, den Tag, die Hoffnung sowie das Leben.Saalburger Mithräum, Bad Homburg

 
 

آریا همایون 

(از هفت پیکر نظامی) 
بن نوشته ها:
اوستا، کهن ترین سرودها و متن های ایرانی، گزارش و پژوهش، دکتر جلیل دوستخواه، انتشارات مروارید، تهران

فرهنگ واژه های اوستا، احسان بهرامی، نشر بلخ، تهران