با توجه به نقش بزرگي كه انسان آريايي درتاريخ جهان داشته، اصل و ريشه ما (بازماندگان آنان) و سرزميني كه گاهواره نژاد ما بوده است، چه بيگانه مي نمايد. 

شهروندي هاي عبري، يوناني و رومي را انسان باختر زمين همراه شير مادر به خود مي گيرد. دورنماي گسترده شهروندي ايراني كه نياكان ما برخاسته و شكوفا شده اند، به فاصله ماه تا زمين براي اين فرزندان دور مي نمايد.

تاريخ نخستين اين شهروندي نزد ما محدود است به اشاره هايي گاهگاه به دوران هايي كه ايران زمين در ارتباط با اورشليم و يونان بوده است. دلبستگي و هم احساسي ما يك سره در اختيار تبعيديان يهود، افسانه هاي دراماتيك ماراتن و ترومپيل، رژه ده هزار سرباز، يا ستاره زورگذر اقبال اسكندر مقدوني است. 

درميان اين رويدادها، اشاره هايي گذرا ديده مي شود به گستره قلمرو اهورا (كتاب استر از تورات سوره اي كه مي گويد از هند تا اتيوپي)، پيشينه فرمان كوروش پادشاه پارس (كتاب عذرا از تورات، سوره يكم) ابتكار داريوش بهنگام رسيدن به تاج و تخت، يا پيدايش زرتشتي گري.

بخشي ازدلايل اين وضع، بدون ترديد اين است كه ايران تاريخ نوشته شده خودش را ندارد. نه هرودت از ميان ايرانيان برخاسته يا در ميان آنان زيسته و نه گزنفن و … آگاهي هاي ما با همه پراكندگي از بيگانگان رسيده است. از يهوديان و يونانيان، دشمنان ملي ايران بودند و اين كمبودي بزرگ است.

پرفسور جان اچ ایلیف