پیدایش مهرگان
پیشینه ی جشن مهرگان به اندازه ی قدمت ايزدش، میترا است و تا آن جا که بن نوشت های موجود نشان می دهند، اين جشن دست کم از دوران فريدون پیشدادی آغاز شده است که شاهنامه ی فردوسی به روشنی به پیدایش اين جشن در دوران پادشاهی فريدون اشاره کرده است :
فریدون چو شد بر جهان کامکار ------- ندانست جز خویشتن شهریار
به رســم کیان تاج و تخت مهی ------- بیاراست با کاخ شاهنشهی
به روز خجسته ســر مهر ماه -------- به سر بر نهاد آن کیانی کلاه
زمانه بی اندوه گشـت از بدی ------- گرفتند هر کــس ره بـخردی
دل از داوری هـا بپرداخـتـنـد -------- به آیین، یکی، جشن نو ساختند
نـشـسـتـنـد فرزانگان، شادکام -------- گـرفتند هـر یک ز ياقوت، جام
می روشن و چهره ی شاه نـَو ------- جهان نو ز داد از سر ِماه نـَو
بـفـرمـود تا آتش افـروخـتـنـد -------- همه عنبر و زعفران سوختند
پـرسـتـیـدن مهرگان دیـن اوسـت ------- تن آسانی و خوردن آیین اوست
کنون یادگارست از و ماه مهر ------- به کوش و به رنج ایچ منمای چهر
رودکی درباره ی مهرگان چنین سروده است
ملکا جشن مهرگان آمـد ------- جشن شاهان و خسروان آمـد
جز به جای ملهم و خرگاه ---------- بـــدل بــاغ و بـــوسـتـان آمـد
مورد برجای سوسن آمـد بـاز --------- مــی بر جــای ارغــوان آمـد
تو جوانـمرد و دولت تو جـوان ----------- مــی بر بخت تــو جـوان آمـد
ابوریحان بیرونی می آورد
«... در روز مهرگان فرشتگان به یاری کاوه ی آهنگر شتافتند و فریدون به تخت شاهی نشست و ضحاک را در کوه دماوند زندانی کرد و مردمان را از گزند او برهانید ...»