کتاب پنجم دینکرد
سرانجام تصحیح، آوا نویسی، ترجمه، تعلیقات و واژهنامه ی کتاب پنجم دینکرد پس از سالها «آغاز» به فرجام رسید. کاری که از سال 1348 در «بنیاد فرهنگ ایران» که مدیریت آن را شادروان دکتر پرویز ناتل خانلری برعهده داشت، شروع شده بود.
تهیه واژهنامه این کتاب را من بهعهده گرفته بودم. پس از تهیه برگههای اولیهء واژگان آن، به دلیل اهمیت کتاب دینکرد و تازگیهایی که در این متن بود با دوست و همکارم، زندهیاد احمد تفضلی تصمیم گرفتیم کار اساسیتری بر روی آن انجام دهیم و متن انتقادی آن را با ترجمه ی کامل و واژهنامه و یادداشتهای مناسب فراهم کنیم. دوست و هم درس پیشین ما فیلیپ ژینیو، استاد برجسته ی مدرسه ی مطالعات عالی دانشگاه پاریس پیشنهاد کرد که این کتاب به فرانسه و جزء انتشارات Studia Iranica منتشر شود.
آوانویسی و ترجمه ی آن به اتمام رسیده بود که مرگی نابهنگام سر رسید و وجود ارزنده ی احمد تفضلی را راهی دیار خاموشان کرد.
چه سخت بود به تنهایی به پایان بردن این کار سترگ، با بار غمی بزرگ...
دینکرد 1 به معنی «اعمال و کارهای دینی» یا تالیف دینی است. این کتاب در اصل مجموعهای از نه کتاب بوده است که کتاب اول و دوم و بخشی از کتاب سوم از میان رفته است. مجلدهای بازمانده ی این اثر ارزنده از مهمترین آثار ادبیات پهلوی هستند و دینکرد به منزله ی دانشنامهای است برای دستیابی به اندیشههای مزدیسنایی. تدوین مطالب آن براساس نوشتههای پیشین زردشتی است.
نام دو تن از تدوین کنندگان: آذر فرنبغ فرخزادان و آذر باد ایمیدان در کتاب دینکرد ذکر شده است که هردو در سده ی سوم هجری میزیستهاند.
متن مشکل و سبک خلاصهنگاری آن باعث شده است که پژوهشگران کمتر از متنهای دیگر پهلوی، اشتیاق به ترجمه ی آن داشته باشند.کتاب پنجم دینکرد 2 را میتوان به دو بخش تقسیم کرد3:
بخش نخست که فصلهای 1-22 را دربرمیگیرد4. شامل پاسخهایی است که آذر فرنبغ فرخزادان در کتاب موسوم به سمرا (-سمران)به پرسشهای شخصی به نام یعقوب خالدان میدهد که از مردم «سمرا5» است. در این بخش پس از شرح کوتاهی در بارهء سابقهء مردم این ناحیه و همکاری آنان با ایرانیان در زمان لهراسب، از سرگذشت دین مزدیسنایی پیش از اشوزرتشت و سپس از آغاز زندگی اشوزرتشت تا درگذشتش سخن به میان میآید.
بخش دوم کتاب که فصل 23 و 24 را شامل میشود6 شرح پاسخهایی است که آذر فرنبغ فرخزادان به پرسشهای شخصی به نام بخت ماری مسیحی میدهد. در این پرسش و پاسخها بیشتر به جنبهء آیینی دین اشوزرتشت پرداخته میشود و از مطالب مربوط به ماوراءالطبیعه، از «پرهیز7» آب، زمین، آتش، گیاه، فلز و...و همچنین از جشنها و مسائل روزمره سخن به میان میآید.

فصل یک-بندهای 7-9
7-در باره اینکه چگونه پیامبران پیش از اشوزرتشت این دین را پذیرفتند و اشوزرتشت سپیتمان پاک که دارای فروهر نیک است چگونه ظهور کرد و در باره کسانی که بعدها میآیند و آورندگان این دین به پاک هستند8 .
8-که از پیامبران و فرستادگان و کسانیکه دین را پذیرفتند، بودند کسانیکه آن را به تمامی و کامل پذیرفتند9 مانند کیومرث بودند کسانی که بخشی از آن را پذیرفتند مانند مشی و سیامک و هوشنگ و تهمورث و جم و فریدون و منوچهر و سامان10 و کیانیان و نیز پیشوایان بسیار دیگری که در هردوره بودند.
9-آنچه را پذیرفته بودند به شایستگی، در زمانهای گوناگون به عمل درآوردند، با آن دشمن آفریدگان را دور کردند. سود و فراخی خواستند، جهان را اداره کردند و آفریدگار و آفریدگان خوب را خشنود ساختند.
فصل دو-بندهای 1-14
1-اشوزرتشت در آن روشنی پاک همانند امشاسپندان، از همان آغاز آفرینش به صورت «مینو» 11 آفریده و پرداخته شد، تا دین را هم به کمال و هم به تفصیل و به تمامی و بی آن که چیزی از آن را فرو گذارد بپذیرد و در جهان رواج دهد.
2-هنگامیکه فرستاده شد تا در جامه خاکی 12 و هستی «گیتیی» 13 متجلی شود، فره بزرگ و روشنی در او چنان نمایان بود که در تخمهء14 جم. از زمانیکه پدر او پوروشسب با مادر او دوغدو پیوند کرد تا زمانی که اشوزرتشت زاییده شد. در درازنای زندگی، هرگاه مادرش از خانه خویش به جایی میرفت، آن فّره مانند شعلهء آتش بلند دستبر به سرزمینهای دور، روشنی و نور و فروغ میداد.
3-جادوگران، پریان، ستمگران، کویها. کرپان، بدکاران دیگری که به هنگام زایش و کودکی او، با قصد نابودی بر او تاختند. بر برخی مرگ رسید و بر برخی ناتوانی، چنانکه برخی را دست خشک شد و برخی را افلیجی رسید و این بر همگان آشکار و پیدا شد.
4-خویشاوندان جادوگر و دیوپرست پوروشسب، از روی چارهخواهی و نیز برای آزمایش، او را حتی پیش گرگها و دیگر ددان افکندند.
5-همچنین پیداست که چون بهمن در و جایگزین شده بود، به هنگام زایش خندید.
6-چون به هم سخنی اورمزد آمد و دین را پذیرفت، اهرمن، دیوان و دروجان بسیار را برای ترساندن و آسیب رسانی و ستیزهجویی و کشیدن او به سوی خویش، به نزد وی فرستاد و همگان، که اشوزرتشت آنها را نپذیرفته بود، سرکوب و مغلوب، از نزد او بازگشتند، درحالیکه وی این سخن پاک را به زبان اوستایی اعلام کرده بود15: خواست اورمزد برترین است، و دین او آراسته به زینافزار است، در آن پاداش آشکار است، نیروی فرمانروایی دارد و در آن، راه از میان بردن زیان ناشی از متجاوز (-اهریمن) و پیروزی انجامین ایزدان و آنچه در بارهء این امور است نشان داده شده است.
7-دیوان که پیش از آن در جهان آشکارا راه میرفتند، کاهش یافتند، در حالیکه کالبدشان شکسته شده بود و پراکنده، بدینگونه در زیر زمین پنهان شدند16. گمراهان، فریفتگان، فریبندگان، اهل جدل سخت، با این کار ایمان آوردند.
8-چون اشوزرتشت دین را از اورمزد به کمال پذیرفت به نزد کی گشتاسب رام شاه17 و جهانیان رفت تا آنان را به دین آورد. بسیار گونهء فرهکاری و پیروزی بر دیوان و دروجان از او نمایان شد. بسیار چیزهای نهفتهای را که در اندیشهء گشتاسب شاه و بسیاری دیگر بود آشکارا بیان کرد. بخشی از تن جانداری را که «بیتن» 18 بود. علیرغم بسیاری از جادوگران، دیوپرستان و کسانیکه با دیوان همسخنی دارند و فریبندگان و فریفتگان و کسانیکه اهل جدل سخت بودند دو باره جان داد19.
9-او بر دوازده ستاره شماری که نام آنها از دوازده اختر بود و همهء فرزانگان بابلی و آنهایی که برای پرسیدن پرسشهایی از سوی خدایان خونیرس20 آمده بودند در جدل پیروز شد. با چنین معجزههای شگفت انگیز مینویی و گیتیی که از زمان جمشید، مانند نداشت بهمن، اردیبهشت، آذر و چندین مینوی 21 خوب دیگر به عنوان گواه همراه او نمایان شدند.
10-پس از آنکه همهء گفتار دین اورمزد را با در نظر گرفتن اندازه و با سنجش به گشتاسب و جهانیان با محاسبهای هرچه شگفتتر عرضه داشت، آنگاه در برابر هم بیکاران 22 که بسیار خصمانه در برابر سخن او بودند ایستادگی کرد.
11-زمانیکه اشوزرتشت با فّرهکاری و از راه غلبه در بحث و نشان دادن نشانههایی که ویژه پیامبران و وخشوران است و به دلیل چنین گواه راستین، مردم بدو گرویدند. رام شاه کی گشتاسب با وجود بیم از خیونان 23 که دشمن دین بودند، پس از آنکه فّره و راز بزرگ را دید رواج دین را پذیرفت.
12-زریر اسفندیار، فرشوشتر، جاماسب و چند تن از بلندپایگان نیکوکردار کشور، نیکان، خواص و مردم، خواستهء اورمزد و امشاسپندان و آرزوی آفریدگان را در رواج دین، آشکارا دیدند.
13-سرانجام اشوزرتشت دید که در پی تحریک و انگیزش دیوان، دیو پرستان بیشماری ستیزه جویانه به مقابلهء او ایستادند و نبرد و کشتار بسیار روی داد و با وجود این، دین گاهی به پاکیزگی و گاهی به آمیختگی در جهان رواج یافت.
14-برای این دین پاک او، اوشیدر و اوشیدرماه و سوشیانس پیدا شوند که آن را از نو عرضه دارند و آن را به کمال رواج دهند و با رواج کامل این دین اورمزد، همهء آفریدگان نیک، آسوده از دشمن و در آسایش کامل باشند.
پانوشت:
(1)-آموزگار ژاله-تفضلی احمد، زبان پهلوی، ادبیات و دستور آن، چاپ دوم، 1375، انتشارات معین، ص 28 به بعد و نیز:
تفضلی، احمد. تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، به کوشش ژاله آموزگار، چاپ اول، 1376، انتشارات سخن، ص 128 به بعد.
(2)-صفحات 433-470 دینکرد چاپ مدن:
1911 Madan.D.M.Dinkart Bombay
(3)-در سنت ایرانشناسی معمولا شماره گذاریهای پیشینیان تا حد امکان رعایت میگردد.
کوشش ما نیز در این کتاب بر این بوده است که در حد توان شمارههای فصلها، بر طبق نمونههای چاپ سنجانا و دومناس باشد،ولی در برخی موارد اجبارا تغییراتی دادهایم، نک:
Sanjanna.P.Dinkart Bombay ,1874-1928 D Menasce.J.P. ,Une encyclopedie majdeenne, Ie Denkart,paris 1958.
(4)-صفحات 433-454 دینکرد چاپ مدن
(5)-احتمالا نامی برای تسمیه«حمیر»یا«هاماوران» (-یمن)
(6)-صفحات 455 تا 470 دینکرد چاپ مدن.
(7)-به معنی محافظت و نگاهداری
(8)-منظور موعودان زردشتی هستند که بعدا ظهور خواهند کرد: اوشیدر، اوشیدرماه، سوشیانس.
(9)-پیش از اشوزرتشت، سخن ایزدی به پیامآوران دیگری نیز ابلاغ گردید اما اشوزرتشت بود که آن را به کمال پذیرفت و تبلیغ کرد فهرستی از این پیامبران در آغاز کتاب هفتم دینکرد آمده است (ص 592 دینکرد چاپ مدن).
(10)-منظور از سامان شاید گرشاسب است.نک:
آموزگار. ژاله «گرشاسب در پیشگاه اورمزد». مجله کلک، شماره پنجاه و چهارم 1371.ص 9-16 و نیز: سرکاراتی بهمن. «بازشناسی بقایای افسانه گرشاسب در منظومههای حماسی ایران»، نامه فرهنگستان، سال سوم و شماره دوم، تابستان 1376. ص 5-38
(11)-صورت «مینو» یعنی صورت آن جهانی غیرملموس، نامریی
(12)-یعنی به صورت انسان
(13)-صورت «گیتی» یعنی صورت این جهانی، ملموس، مرئی.
(14)-یعنی خاندان
(15)-منظور دعای «اهونور» است که مهمترین دعای دین زردشتی است.
(16)-به محض اینکه دعای «اهونور» خوانده شود. دیوان پنهان میشوند.
(17)-رام شاه لقب کی گشتاسب است، یعنی شاهی که موجب شادی میگردد.
(18)-یعنی فلج
(19)-اشاره به داستان اسب گشتاسب است که دستها و پاهایش فلج شده بود و اشوزرتشت بدو شفا بخشید.
(20)-خونیرش Xwaneras ،کشور میانی هفت کشور است که ایرانوین یا ایرانویچ و رودخانه اساطیری داییتی در آن قرار دارد.
(21)-منظور ایزدان مینویی است.
(22)-منظور رقیبان و متخاصمان است.
(23)-خیونان یا هیونان همان هیاطله هستند.