جشن سده - آتش بزرگ ترين كشف انسان
بسياری از دانشمندان پژوهشگران براين باورند كه بزرگ ترين كشف انسان از آغاز تمدن تا كنون، پی بردن به راز مهار آتش و بهره گيری از اين آخشيج بسيار سودمند اهورايی است.
آنان بي گمان هستند كه اگر آتش نبود، انسان هنوز هم در دوران نخستين پيدايش به سر می برد و فرق چندانی با ديگر جانوران نداشت.
به گفته دكتر علی اكبر جعفری پژوهشگر آيين و فرهنگ ايران باستان، اگر آتش را از انسان بگيرند، او به جانوری ساده چون ديگر جانوران تبديل خواهد شد. پس آتش است كه او را به جايی رسانده كه ديگران نتوانسته اند برسند. از اين روی، بزرگ ترين پيدايش و كشف انسان را بايد راز افروختن و نگاهداشتن آتش شمرد.
بيگمان، انسان نيز چون ديگر جانوران، بارها و بارها می ديد كه آتشی از ابرهای غرنده می جست و درخت و بوته را می سوزاند يا هرگاه و بيگاهی تارک كوه آتش می افشاند و جويی از گدازه سوزان به دامن كوه سرازير می شد و هر چيز را در راه خود به كام می كشيد.
او اين راهم در يافته بود كه آتش گرما و روشنی می دهد و برخی از درندگان از آن می ترسند. پس او كوشيد كه آن را نگاه دارد و از آن سود بردارد.
اين را هم دريافت كه چگونه آتش را كه گاه گاهی زيان هايی می رساند، مهار سازد.
همين دريافت او را به گداختن و پرداختن فلز رهنمود.
اما او كی به آتش افروزی پرداخت. بيگمان پس از نگاهداری آن، ولی آيا پيش از مهار كردن آن يا نه، درست نمی دانيم. ولی روزی كه به اين راز بزرگ پي برد، ديگر از همه جانوران براي هميشه جدا شد.
او سرچشمه روشنی و گرمی و نيرو را يافته بود. او راه فرهنگ و هنر را پيدا كرده بود. به ياری آتش، انسان از بی خانمانی ، خانه بدوشی و آوارگی كاست، خانه و برزن ساخت، انجمن و اجتماع آراست و سازمان های داد و ستد، بازرگانی، فرمانروايی و كشورداری را پديد آورد.

انسان ها در هر جا كه بوده اند هستند و هر دين و باوری كه داشته اند و دارند، آتش را گرامی دارند. از دير و دور تاكنون و بی شك در آينده. پس بي سبب نيست كه داستان ها و افسانه های بسياری درباره چگونگی كشف يا دريافت يا پيشكش كردن آتش به انسان وجود دارد.
ايرانيان نيز يكی از زيباترين داستان ها را درباره كشف آتش دارند و آن را به هوشنگ شاه نسبت داده اند. اين رويداد باورپذير را فردوسی توسی به زيبايی در قالب چكامهای در شاهنامه آورده است كه در آن از نخستين جشن سده نيز ياد كرده است.
به گفته فردوسی؛ هوشنگ شاه پس از آنكه به راز آتش و سودمندی آن پی برد، باياران به نيايش پرداخت:
جهاندار پيش جهان آفرين
نيايش همی كرد و خواند آفرين
كه او را فروغی چنين هديه داد
همين آتش آنگاه قبله نهاد
بگفتا فروغی است اين ايزدی
پرستيد بايد اگر بخردی
شب آمد برافروخت آتش چو كوه
همان شاه در گرد او با گروه
يكی جشن كرد آن شب و باده خورد
سده نام آن جشن فرخنده كرد
ز هوشنگ ماند اين سده يادگار
بسی باد چون او دگر شهريار
كز آباد كردن جهان شاد كرد
جهاني به نيكی ازو ياد كرد
هر سال در شامگاه دهم بهمن ماه آتش سده را بيفروزيم تا به اين وسيله سپاسگزار اهورامزدا باشيم كه بهره گيری از اين آخشيج را به ما آموخت و فرمان داد كه پرستار آتش باشيم كه نمادی از آتش عشق است و نشانی از گرمای دل های پاک است.