7- پايتخت كيخسرو - گنزك – شيز
پس از پايان پذيرفتن نيروي كاسيان نيرویی تازه در ايران پيدا مي شود كه ”كيخسرو“ ناميده می شود.
كيخسرو نيز پادشاه گزين بوده است و ايرانيان غربي نياكان كردان و لران امروز كه در شاهنامه به گودرز و گيو نام بردارند، به پادشاهي او همراي مي شوند.
آنگاه خراسانيان(توس) ازاينكه بي آگاهي آنان شاهنشاهي براي ايران برگزيده شده است با گودرز ( گوتيان ) به گفت وگو مي پردازند:
همي بي من، آئيـن و راي آوريد؟
جهان را به نو كـدخداي آوريد؟
و چون گفت و گوها بالا مي گيرد، آتش نبرد افروخته مي شود؛
اما با پادرمياني تيره هاي مياني ( كه اكنون كاسيان، يكي از آنان اند) كار به نبرد نمي انجامد و پادشاهی و پادشاهي تيرة كيخسرو آغاز مي گردد.
اينان پارسيان نخستين اند كه پيرامون درياچةاورميه كه دراوستا چئچست (caecasta) و پهلوي و فارسي چيچست خوانده مي شود مي زيسته اند،
و همسايگان غربي ايران با آنان به نام پارسواش درهمين مرز بر خورد كرده اند.
ساختمان آتشكدة آذرگشسب بر دست اينان انجام مي گيرد:
چـــنين تـا در آذر آبــادگـــان
بشــد با بزرگـــان و آزادگان
همي خورد باده،همي تاخت اسپ
بيامد سـوي خـان آذرگشسب
*****
زبيرون چونيم ازتنگ تازي اسپ
بـــرآورد و بنهـاد آذرگشسب
نشستند، گـردانـدرش موبــدان
ستاره شناسان و هـم بخردان
درآن شارسان كـرد چندان درنگ
كه آتشكده گشت با بوي و رنگ
برگرفته از بنیاد نیشاپور