راز و رمز کوه دماوند
منابع مختلف اندازههای گوناگونی برای ارتفاع قلهٔ دماوند از سطح دریا ذکر کردهاند. به نقل از درگاه ملی آمار، ارتفاع این قله ۵٬۶۱۰ متر است؛ منابع دیگر، از جمله پایگاه ملی دادههای علوم زمین ایران و وبگاه رصدخانهٔ زمین ناسا، ارتفاع ۵٬۶۷۰ متر و ۵٬۶۷۱ متر را نیز برای قلهٔ این کوه ذکر کردهاند. دایرةالمعارف فارسی فهرستی شش موردی از ارتفاعهایی که برای این قله آمدهاست ذکر میکند که از ۵٬۵۴۳ تا ۶٬۴۰۰ متر میرسد.
- فاصله از شهرهای نزدیک
این قله در ۶۹ کیلومتری شمال شرقی تهران، ۶۲ کیلومتری غرب آمل و ۲۶ کیلومتری شمال شهر دماوند واقع شدهاست.
- رودخانههای پیرامون
رودخانه تینه در شمال، رودخانه هراز در جنوب و شرق و رودخانه دلیچای در غرب این کوه واقع شدهاند. [۵]
- کوهستان
قله دماوند در شرق کوهستان البرز مرکزی (استان مازندران) از رشته کوه البرز قرار دارد. قلههای مجاور آن ورارو، سه سنگ، گل زرد و میانرود است.
آتشفشان
دماوند یک کوه آتشفشانی مطبق است که عمدتاً در دوران چهارم زمینشناسی موسوم به دوران هولوسین تشکیل شده و نسبتاً جوان است. فعالیتهای آتشفشانی این کوه محدود به تصعید گازهای گوگردی است. آخرین فعالیتهای آتشفشانی این کوه مربوط به ۳۸۵۰۰ سال قبل بودهاست.
دماوند یک آتشفشان خفتهاست که امکان فعال شدن مجدد آن وجود دارد. در برخی از سالها از جمله در سال ۱۳۸۶، از قله دماوند، دود و بخارهایی خارج شدهاست که برخی از شاهدان آن را گواهی بر فعال شدن این آتشفشان پنداشتهاند. اما در حقیقت در سالهای پربارش، با نفوذ آب به درون قله و مواجه شدن با سنگهای داغ، جریانی از بخار آب از دهانه قله خارج میشود و چنین به نظر میرسد که فعالیتهای آتشفشانی صورت گرفتهاست.
قطر دهانه این آتشفشان در حدود ۴۰۰ متر است که دریاچهای از یخ آن را پوشاندهاست. همچنین نشانههایی از وجود دهانههای قدیمی در پهلوهای جنوبی و شمالی کوه ملاحظه میشود.
نامها و ریشهشناسی
نام دماوند به دو صورت مشهور دماوند و دنباوند (با زبر یا پیش دال) ضبط شدهاست. حتی در بعضی مآخذ هر دو صورت نام آمدهاست. صورت دیگری که از نام این کوه ضبط شدهاست دباوند است. این کوه را با نامهای کاملاً متفاوت بیکنی و جبل لاجورد نیز ثبت کردهاند. «نام دماوند در تورات آمده و صورت کهن آشوری آن «بیکن» است (ری باستان ۲/۶۴۲)»
در مورد دلیل نامگذاری دماوند در فرهنگ معین آمدهاست: «دم (دمه، بخار) + اوند = وند؛ دارای دمه و دود و بخار (آتشفشان)»
احمد کسروی دربارهٔ نامگذاری دماوند یا دنباوند نظر کاملاً متفاوتی دارد.. وی با استدلالهایی نسبتاً پیچیده نامگذاری «نهاوند» و «دماوند» را مرتبط میداند و مینویسد «در زبان های باستان «نها» بهمعنی پیش و «دما» بهضم دال بهمعنی پشت و دنبال بوده،...» و در مورد «وند» مینویسد: «وندن» در زبان های باستان ایران بهمعنای «نهادن» بوده. یکی از معناهای «نهادن» واقع شدن و ایستادن برجایی است و ناچار «وندن» نیز همان معنی را داشته و «وند» که ماضی آن است بهمعنی نهاد، برجایی ایستاد (واقعشد) میآمده است» او در ادامه نتیجه میگیرد: «پس «نهاوند» یعنی شهر یا آبادی یا قلعهٔ ایستاده در پیشرو و «دماوند» یعنی شهر یا آبادی یا قلعهٔ ایستاده در دنبال و پشت.
[ویرایش] اسطوره
به بند کشیده شدن ضحاک به دست فریدون در شاهنامه بایسنقری
دماوند در اساطیر ایران جایگاه ویژهای دارد. شهرت آن بیش از هر چیز در این است که فریدون ضحاک را در آنجا در غاری به بند کشیدهاست. و ضحاک آنجا زندانیاست تا آخرالزمان که بند بگسلد و کشتن خلق آغاز کند و سرانجام به دست گرشاسپ کشته شود. هنوز هم بعضی از ساکنین نزدیک این کوه باور دارند که ضحاک در دماوند زندانی است و اعتقاد دارند که بعضی صداهایی که از کوه شنیده میشود، نالههای هموست.
در تاریخ بلعمی محل زیست کیومرث کوه دماوند دانسته شده است و گور فرزند وی هم آنجا دانسته شدهاست. با این تفصیل که چون فرزندش کشته شد خداوند چاهی بر سر کوه برآورد و کیومرث فرزند را در چاه فروهشت. بلعمی سپس از مغان نقل کند که کیومرث بر سر کوه آتش افروخت و آتش به چاه اندر افتاد و از آن روز تا امروز (روزگار بلعمی) ده پانزده بار پرزند و به هوا برشود و از مغان نقل میکند که این آتش دیو را از فرزند او دور دارد. به گفتهٔ تاریخ بلعمی جمشید به طبرستان به دماوند بود که سپاه ضحاک به وی رسید. بنا به روایتی نبرد لشگر فریدون به سپاهسالاری کاوه با ضحاک در حوالی دماوند بود. دماوند بار دیگر در گاه پادشاهی منوچهر مطرح میشود. آرش از فراز آن تیری انداخت تا مرز میان ایران و توران تعیین کند.
بعدها با پا گرفتن اساطیر سامی در ایران برخی شخصیتهای این اساطیر هم با دماوند ارتباطاتی یافتند. از جمله «عوام معتقدند که سلیمانبن داوود, یکی از دیوان را که «صخر المارد» (سنگ سرکش) نام داشت در آنجا زندانی نمود. گویند، بر قلهٔ دماوند، زمین هموار است و از چاهی که بر فراز آن قرار دارد، روشنی بیرون آید.»
ادبیات
در اشعار ایرانی معمولاً نام دماوند در ارتباط با اسطورهٔ به بند کشیده شدن ضحاک ظاهر می شود. فردوسیدر شاهنامه در ابیاتی که داستان به بند کشیده شدن ضحاک توسط فریدون را تصویر میکند، چنین سروده است
برآن گونه ضحاک را بسته سخت
سوی شیرخوان برد بیدار بخت
همی راند او را به کوه اندرون
همی خواست کارد سرش را نگون
بیامد هم آنگه خجسته سروش
به خوبی یکی راز گفتش به گوش
که این بسته را تا دماوند کوه
بِبَر همچنان تازیان بیگروه
اسدی طوسی در گرشاسپنامه که به پیروی از شاهنامه سروده شدهاست به این اسطوره اشاره میکند. در اشعار و منظومههای شاعران دیگر از جمله قصیدهای از ناصرخسرو منظومهٔ ویس و رامین از فخرالدین اسعد گرگانی و قصیدهای از خاقانی تلمیح این اسطوره دیده میشود. همچنین گاه در عظمت به دماوند مثل زدهاند.
قصیده دماوندیه اثر ملک الشعرای بهار تنها یکی از چندین شعری است که در مورد دماوند سروده شدهاست. دماوندیه اول او در سال ۱۳۰۰ هجری شمسی با این مطلع آغاز گشت:
ای کوه سپیدسر، درخشان شو
مانند وزو، شراره افشان شو
قصیدهٔ «دماوندیه دوم» که در سال ۱۳۰۱ توسط همین شاعر سروده شد، از شعرهای معروفی است که دربارهٔ دماوند سروده شدهاست که چند بیت نخستین آن چنین است:
ای دیو سپید پای دربند
ای گنبد گیتی ای دماوند
از پای به سر یکی کلهخود
ز آهن به میان یکی کمربند
تا چشم بشر نبیندت روی
بنهفته به ابر چهر دلبند
دماوند در تاریخ
آشوریان این کوه را کان سنگ لاجورد میانگاشتند. اگرچه به راستی ایشان دچار لغزش شده بودند و سنگ لاجورد از بدخشان میآمده است. در زمان تاخت و تاز آشوریها به پشته ایران این کوه بخشی از حدود مادها شمرده میشده و در متنهای آشوری هم بدان اشاره شده است. سارگون دوم در لشکرکشی خود سرزمینهای تا کوه دماوند را خراجگزار خود نموده بود. در زمان اسرحدون نیز آشوریها تا پای کوه دماوند لشکر کشیده بودند. اما بهپیشروی ادامه ندادند چون آسوریها دماوند و قدری آنسوترش کویر لوت را پایان دنیا میپنداشتند.
شیوه گذاردن پیکر مردگان را در کوهها را دیاکونوف آیین مغانی میانگارد که در دامنه دماوند میزیستهاند و این آیین را به دیگر جاهای ایران پراکنده نمودهاند. در دامنهٔ دماوند تعداد زیادی گور پیش از تاریخ وجود دارد.
در سده هشتم میلادی در پای کوه دماوند دژی بودهاست که موبدی زرتشتی به نام مَسمُغان و پیروانش در آن میزیستهاند و این دژ به فرمان المهدی خلیفه عباسی ویرانگشته و مسمغان نیز کشته شد. مسمغان (به عربی کبیرالمجوس) لقب بزرگان خاندان قارن بوده که تبار پارتی داشته و دارای سرزمینهایی در پای دماوند بودهاند.
غازان خان ایلخان مغول در ۴ شعبان ۶۹۴ (هجری) در لارِ دماوند به دست شیخ صدرالدین غسلکرد و مسلمان شد.
«در حدودالعالم آمده که ویمه و شلنبه دو شهرست از حدود کوه دنباوند و اندر وی بتابستان و زمستان سخت سرد بود و ازین کوه آهن افتد.(حدودالعالم. ص ۱۴۷)»
گفتنی است که در طی سلطنت دودمان پهلوی بر ایران، از نقش کوه دماوند به عنوان نماد ایران زمین و خورشید در حال تابش در پشت آن سود برده شده بود.
برگرفته از ویکی پدیا