در اندرز نامه ی پهلوی آمده است: 

«با پدر و مادر خود مودب و فرمانبردار باش و به سخنان انان گوش فراده" زیرا تا پدر و مادر زنده اند فرزند چون شیری است در بیشه که از هیچ چیز نترسد ولی چون پدر و مادر درگذرند چون شغالی ماند ناتوان و ترسو که زیردست و ریزه خور دیگران باشد»

در «سروش یشت» آمده:

«ما آموزش های اشوزرتشت را می ستاییم

ما همه ی کارهای نیک را می ستاییم

آنچه که تا به حال به جا آورده شده یا پس از این به جا آورده شود

کسی که پاسبان و نگهبان خوشبختی آدمی است می ستاییم

کسی که از برای مرد بینوا و زن بینوا خانه و کاشانه ای بنا کند می ستاییم

نوازنده ی بیماران و پناه دهنده ی درماندگان همانند فرشته است

خوشبخت کسی است که خوشبختی دیگران را  بخواهد».


آواز خدا همیشه در گوش دل است 
کو دل که دهد گوش به آواز خدا

شادروان فردوسی توسی زنان مردان را از زبان بزرگان ایران زمین چنین اندرز فرماید:
بترسید یکسر ز یزدان پاک
مباشید ایمن درین تیره خاک
همه کارهای جهان را در است
مگر مرگ کانرا در دیگر است
نگه کن رباطی که ویران بود
یلی کان به نزدیک ایران بود
دگر کودکانی که بی مادرند
زنانی که بی شوی و بی سرورند
دگر آنکس آید به چیزی نیاز
ز هر کس همی دارد او رنج باز
بر ایشان در گنج بسته مدار
ببخش و بترس از بد روزگار
نگه کن بع شهری که ویران شده
کنام پلنگان و شیران شده
دگر چاهساری که بی اب گشت
فراوان برو سالیان برگذشت
بدان گنج وسیم و زر و اباد کن
درم خوار کن مرگ را یاد کن
مگردان زبان زین پس جز به داد
که از داد باشی تو پیروز و شاد
مکن اشنا دیو را با روان
چو خواهی که بختت بماند جوان
خردمند باش و بی ازار باش
همیشه زبان را نگهدار باش
زمین گر گشاده کند راز خویش
نماند سرانجام و آغاز خویش
کنارش پر از تاجداران بود
برش ز خون سواران بود
پر از مرد دانا بود دامنش
پر از خوب رخ جیب پیراهنش
جهان یادگار است و ما رفتنی
به مردم نماند به جز ادمی
به یاریگری ماند این چرخ پست
که بازی برارد به هفتاد دست
به گیتی که دانا به جز کردگار
که فردا چه بازی کند روزگار


اشوزرتشت درباره سپنتا آرمیتی یعنی عشق پاک و فروتنی در گات ها فرماید:
از برای کسانی که سپندارمزد کشور فناناپذیر را می آراید سرود گویانم، سرودهایی که تا به حال کسی نسروده (یسنا 28 بند سوم) 
ای راستی شکوه منش و پاک را از آن ما ساز و تو ای سپنته آرمیتی حاجت ما را بر آر (یسنا 28 بند هفتم) 
ای فرشته ی آرمیتی  به کالبد انسان پایداری و ثبات بخش (یسنا 30 بند هفتم)
ای مزدا فرشتگان اشی (نماد پارسایی) و آرمیتی (نماد مهر و فروتنی) را به یاری ما فرست تا بتوانیم با نیرو آنان بر دروغ و ناپاکی فیروز گردیم (یسنا 31 بند چهارم)
از همان آغاز راستی خواهان و دروغ پرستان هریک آرمیتی را به یاری خواستند و آن فرشته به هر دوی آنان پند و اندرز می دهد و مانع بدکاری آنان می شود (یسنا 31 بند دوازدهم) 
کسانی که سپنتا آرمیتی را که نزد دانایان ارجمند است به چشم حقارت بنگرند منش نیک از آنان دور گردیده و سراسر کردارشان نکوهیده و زشت خواهد شد (یسنا 34 بند نهم)
ای آرمیتی بهره ای از توانگری و سودی از زندگی پاک منشی به ما بخش (یسنا 43 بند یکم) 
در روز واپسین آرمیتی درباره ی هرکس داوری خواهد کرد (یسنا 43 بند ششم) 
ای اهورا چنان کن که راستی در کشور خورشید سان بدرخشد و فرشته ی محبت (آرمیتی) و وهومن هر یک را به حسب کردارشان پاداش دهند (یسنا 43 بند شانزدهم) 
نیک اندیشیدن و نیک گفتن و نیک ورزیدن سبب می شود که اهورا به توسط خشترا و آرمیتی به ما رسایی و جاودانی بخشد (یسنا 47 بند یکم)
ای مزدا به وسیله آرمیتی بخشش های پر منفعت خود را به کسانی ارزانی دار که پیوسته پرستنده تو باشند (یسنا 51 بند دوم)
پاداش رنج کشیدگان و بخشش گناهکاران در کشور جاودانی مزدا به وسیله ی اشا و آرمیتی فراهم خواهد گردید (یسنا 51 بند چهارم)
ای وهومن و ای آرمیتی هنگامی که با منش پاک و فروتنی از شما کمک خواستیم رحمت خود را به ما ارزانی دارید و چنانچه که وعده رفته پناه خود را از ما دریغ مدارید (یسنا 51 بند بیستم)
همانگونه که ازین بند های گات ها برمی آید سپنتا آرمیتی یعنی عشق پاک و پاکدامنی یا پارسایی و پرهیزگاری وقتی ممکن می گیرد که شخص دارای منش پاک و نیت خالص و اندیشه نیک بوده و پیروی ازین دو امشاسپند یا فروزگان اهورایی تنها سبب رستگاری روان پس از مرگ خواهد بود.


در «اندرز نامه های پهلوی» آمده:
«با خرد و اندیشه پاک دیو خشم و خواهش های پست و از و شهوت را از خود برانید.
کینه و از را با خرسندی و قناعت و خشم را با بردباری و رشک حسد را با نیک چشمی نیاز را با کم خواهی و قناعت جنگ را با آشتی و دروغ را با راستی برانید»


در «هفتن یشت بزرگ» چنین دعا می کنند:
«ای اهورا مزدای یکتا ما خواستاریم که تو را به نام اهورا (هستی بخش) و به اسم مقدس مزدا (دانای بزرگ) بستاییم. ما خواستاریم تو را با دل و جان بستاییم.
ما می خواهیم راستی (اشا) و منش نیک (وهومن) و نیروی رحمانی (خشترا) و آیین نیک و پاداش نیک و محبت و عشق پاک (سپنتا آرمیتی) را بستاییم.
ما می خواهیم با اندیشه پاک و با راستی و درستی و با گفتار و کردار نیک و پیروی از آیین پاک به تو نزدیک شویم».


یکی دیگر از فروزه های آرمیتی پاکدامنی و پارسایی است، در وندیداد آمده:
اشوزرتشت از اهورامزدا پرسید:
«کیست آنکه با مردی غیر از شوهر خود هم خوابگی کند (وندیداد فرگرد 18 بند شصت و یکم)
آرت فرشته ی پارسایی چون می بیند زن بدکاری نسل را تباه می سازد (سقط جنین می کند) فغان برآورده و گوید:چه باید بکنم به آسمان بالا روم یا در زمین نهان گردم تا چنین چیزی را نبیم (آرت یشت بند پنجاه و هشتم)


سعدی فرماید:
زن پاک فرمانبر پارسا
کند مرد درویش را پادشاه


درباره ازدواج و لزوم همسر گزینی و پرهیرگاری شادروان فردوسی فرماید:
جهان را فزایش ز جفت افرید
که از یک فزونی نیاید پدید
اگر نیستی جفت اندر جهان
بماندی توانایی اندر جهان
و دیگر که بی جفت دین خدای
ندیدم مرد جوان را بپای
چه نیکوتر از پهلوان جهان
که گردد ز فرزند روشن روان
چه هنگام رفتن فراز ایدش
به فرزندی نو روز باز ایدش
بزرگان پیشین به ایین و کیش
گرامی ندیدند کس را چو خویش
ندادند بیهوده دل را ز دست
نگشتند از باده ی مهر مست
کسی را رسد گردی و مهتری
که مهر فلک را کند مشتری
اگر بر خرد چیره گردد هوا
بیابد ز چنگ هوا کس رها
خردمند کآرد هوا را به زیر
بود داستانش چو شیر دلیر
مکن اشنا دیو را با روان
چه خواهی که بختت بماند جوان
بپرهیز و تن را به یزدان سپار
به گیتی جز از تخم نیکی مکار
ترا دشمنی اندر جهان خود دل است
دلت گر به گناه مایل است


درباره ی فروتنی و بردباری شادروان فردوسی از زبان بزرگان ایران زمین گوید:
چو بستر ز خاک است و بالین ز خشت
درختی چرا باید امروز کشت
که هر چند چرخ از برش بگذرد
تنش خون خورد و بار کین اورد
هر انگه کت به بد دسترس
ز یزدان بترس و مکن به کس
بدان ای گرفتار بند غرور
که این است رسم سرای سرور
چه گفت ان سخنگوی با ترس و هوش
چو خسرو شدی بندگی را بکوش
به هرگاه پرداخته کن سر ز باد
که جز مرگ را کس ز مادر نزاد


در نکوهش کبر و غرور و ستایش و تواضع و فروتنی آمده:

به گرد تکبر مگرد ای خلیل
تکبر کند ادمی را ذلیل
تکبر نشان فرومایه دان
فرومایه را کبر باشد نشان
تواضع کند هر که او اختیار
بود اندر جهان بخت یار
تواضع فزاید تو را آب و جاه
به چرخ برینت کشد پایگاه
مشو غره زاب هنر های خویش
نگهدار بر جایگه پای خویش


در فرهنگ زرتشتی همه ی نمودهای هستی زنده اند زیرا زنده بودن تنها خوردن و خفتن و اندیشیدن نیست. زنده بودن یعنی پوییدن و بالیدن و شکفتن و زادن و مردن در جهان هستی هیچ نمودی نیست که ازین فروزه ها برخوردار نباشد.

اوستا می فرماید:
«می ستایم خورشید تابان و ماه درخشان را بشود که مهر به یاری ما آید.
می ستایم اب پاک و روان را که بخشاینده ی تندرستی و دشمن تباهی و اهورایی کیش و ستودنی است. افزاینده جان است و افزاینده گله و رمه. 
می ستایم زنان پارسای نیک اندیش و نیک گفتار و نیک کردار و نیک آموخته و فرمانبر شوهر و وارسته را. 
ای اهورامزدا درود بر چنین زنانی (گاه ایوی ثروترِم)


(برگرفته از کتاب جهانبینی زرتشتی به خامه ی موبدان موبد رستم شهزادی)