آرامش به جای مویه و گریه و زاری بیش از اندازه در مراسم (سوگواری) درگذشتگان زرتشتیان

برای کسی که در آیین‌های پر سوز وگداز خاک‌سپاری درگذشتگان شرکت کرده باشد و شیون‌ها و بر سر زدن‌های بازماندگان آنان را دیده باشد، بی‌گمان، بودن در آیین آرام بخش درگذشتگانِ زرتشتی، این پرسش را در پی خواهد داشت که، دلیل این آرامش و آن هیجان در چیست؟
بی گمان آیین سوگواری یکی از آیین‌هایی است که ریشه‌ی عمیق در باورهای دینی هر انسان دارد. و مرگ هر انسانی خلایی برای بازماندگان ایجاد خواهد کرد که تا مدت‌ها آن را احساس خواهند کرد. اما اگر به آیین‌های زرتشتیان باریك‌بین شویم، شاید بتوانیم دلیل این آرامش را بهتر ریشه‌یابی کنیم.

در بُندهش، آمده است که: 

“به‌هنگام یَزشن کردن, همه‌ی آفریدگان را بیافرید و با بوی(= درک و فهم) و فروهر مردمان بسگالید و از خرد همه آگاه بر مردمان فراز برد و گفت که کدام شما را سودمندتر در نظر آید؟ اگر شما را به صورت مادی بیافرینم همه تن با دروج بکوشید( =با تمام توان با بدی و دروغ مبارزه کنید) و دروج (=دروغ) را نابود کنید شما را به فرجام درست و انوشه(=جاودان و بی مرگ) باز آرایم و باز شما را به گیتی آفرینم جاودانه و بی‌مرگ، بی‌پیری و بی‌دشمن باشید یا شما را جاودانه پاسداری از اهریمن باید کرد؟ 

ایشان بدان خرد همه آگاه آن بدی را که از اهریمن دروج بر فروهرهای مردمان در جهان رسد دیدند و رهایی واپسین از دشمنی پتیاره و به تن پسین جاودانه، درست و انوشه باز بودن را دیدند و برای رفتن به جهان هم‌داستان شدند.”

در این نوشته که بُن مایه‌ای اسطوره‌ای از باورهای زرتشتیان گفته شده است نکته ای دارای اهمیت است:

این که بنا بر باور زرتشتیان انسان آگاهانه (خردمندانه) آفریده شده است تا با دُروج اهریمنی (بد اندیشی) بجنگد پس هم اَشو زرتشت و هم پیروانش در اسطوره‌های سنتی، نمونه‌ی نبردی را می‌بینند که هر انسانی در خویشتن و در زندگی روزانه ی خود با آن روبروست( انتخاب میان نیک و بد) بد منشی , بد گفتاری , بد کرداری یا نیک منشی , نیک گفتاری , نیک کرداری, که انتخاب در این میان آزادانه بر عهده هر فردی و انسانی در زندگی اش است ولی خواست خداوند برای همگان و همه آفرینش و انسان ها انتخاب نیک منشی و نیک گفتاری و نیک کرداری است.

در دینکرد ششم آمده است که به این‌گونه می‌توان اهریمن (بداندیشی) را از جهان بیرون کرد که هر کس باید به اندازه‌ی خود او را از خود براند(= هر کس تلاش کند که بدی ها را از زندگی فردی اش پاک سازد)
در یسنای 45 بند 5 آمده است که :

هرکس از اهورامزدا پیروی کند، به وسیله‌ی اندیشه‌ی نیک (وهومن) به کمال (هئوروتات) و بی مرگی (امرتات) می‌رسد. و در یسنای 34 بند 1 اشوزرتشت از پاداش کارهای نیک به عنوان راستی (اشا) و بی مرگی (امرتات) و شهریاری (خشتره) و کمال (هئوروتات) نام می‌برد.

در واقع انسان آگاهانه در این جهان زندگی می‌کند تا با اندیشه‌ی نیک، راستی را به اجرا درآورد (یسنای 48 بند 12). پس در زیستنی آگاهانه، برای نبرد با نیروهای اهریمنی و با اندیشه‌ی نیک، اندوه چه سود دارد که اگر نیک زیست و اندیشید پس جاودان شده است

و اینجاست که بی‌گمان باور زرتشتی، در چکامه‌های حافظ اوج می‌گیرد که می‌فرماید:

ساقی به نور باده برافروز جام ما
مطرب بگو که کار جهان شد به کام ما
ما در پیاله عکس رخ یار دیده‌ایم
ای بی خبر ز لذت شربت مدام ما
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما

دین زرتشتی، دین امید و امیدواری است. امیدی که به‌گونه‌ی اسطوره‌ی، پیروزی نیکی بر بدی در هنگام بازسازی جهان بیان شده‌است و این امید چیزی است که در همه‌ی آیین‌های زرتشتیان دیده می‌شود. آیین‌هایی که با هدف کمک به روان و نه بر شیون و مویه، از درگذشتگان می‌خواهند تا در جشن‌هایشان شرکت کنند.

در این آیین‌ها سفارش شده است که نباید به شیون و زاری ادامه داد چون شیون و زاری در دین زرتشتی ناروا ‌است چرا که نه تنها این کار کمکی به روان نمی‌کند بلکه چندی بعد، سختی به روان درگذشتگان می‌رسد.

در ارداویراف نامه، فصل 16 آمده‌است که: “رودی بزرگ و تاریک چون دوزخ از اشک بسیار مردمان که پس از مرگ درگذشتگان از چشم می‌ریزند در سر راه بسیاری از فروهران ایجاد می‌شود که آن‌ها که کمتر مویه کرده‌اند آسان تر و آن‌ها که بیشتر مویه کرده‌اند سخت تر از آن می‌گذرند.”

اگر بهتر به این باور بنگریم، که به صورت نمادین بیان شده است درمی‌یابیم که یکی از پایه‌های بنیادین زرتشتیان- که آزار نرساندن به بدن است- در آن نهفته است. چرا که اندوه و غم خوردن بر روان انسانی تاثیری منفی می گذارد چیزی که امروزه به آن روان شناسان افسرگی می گویند 

پوشش سفیدرنگ شرکت کنندگان، آرامش را بر محیط و برای بازماندگان فرد درگذشته به همراه می‌آورد. بیشتر خوراکی‌‌ها‌یی که بر سر سفره گذاشته می‌شود مانند گلاب، قهوه، سِداب و شکر، ویژگی آرامش بخشی و دارویی دارند.

با توجه به این مطالبی که بیان شد جای تعجب نیست که در اوستا هیچ‌گاه واژه‌ی “سوک” به معنای سوگواری و ماتم که در سانسکریت آمده به کار نرفته است و تنها معنای سوختن را می‌دهد.

پس بجای ماتم و اندوه فراوان , از درگذشتگانمان به نیکی یاد کنیم و برایشان خیرات کنیم و آرامش را برای خویشتن و روان درگذشته خواهان باشیم و بدانیم که این جهان گذراست و مرگ پایان همه چیز نیست

سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز....مُرده آن است که نامش به نکویی نبرند