سنگ نوشته کله شین و ترجمه اش
مرحوم نصرت الله مشكوتي در فهرست بناهاي تاريخي ايشپويني را به اورارتو نسبت ميدهد. در حالي كه در متن كتيبه اسمي از اورارتو برده نشده است و از شاه تاتيري سخن مي گويد اگر نائيري را با نهري امروزي كه منطقهاي در همان حوالي كتيبه است بدانيم امپراطوري نهري به زمانهاي بسيار دور مي رسد.
معني لغوي كلاشين
كلاشين استوار سنگ بناي تاريخ - كلاشين نام خود را از دو واژه كردي (كله به معناي سنگ قبر و شين به معناي آبي يا كبود) گرفته است لغت كل (به معناي (به معناي سنگ قبر) در ميان مسلمانان معني خاصي دارد و آن عبارت است از سنگ كوچكي به صورت مكعب مستطيل يا استوانه كه در كنار قبر يا در بالاي سر اموات نصب مي نمايند.
جايگاه تاريخي
جايگاه اين سنگ تاريخي جزو ملك روستاي درود به غرب شهرستان اشنويه است كه در زبان محلي (كردي) درو به معناي خار خوانده مي شود. روستاي درود بالاتر از روستاي شيخان در دهستان هيق قرار گرفته است معبد و گذرگاه و همچنين رشته كوه معروفي در نوار مرزي ايران وعراق نام خود را از اين سنگ گرفته اند. اين سنگ نوشته به جاي ستون مرزي در سر راه رواندوز به اشنويه در وسط گردنه كوهي كه اشنويه را از رواندوز جدا مي سازد نصب شده بود با وقوع جنگ بين ايران و عراق با توجه به اهميت تاريخي و به منظور حفظ اين ميراث ارزشمند فرهنگي از آسيب هاي احتمالي در سال 1365 به پيشنهاد برخي از فرهنگ دوستان منطقه و با مساعدت هاي مركز باستان شناسي ايران و سازمان ميراث فرهنگي اين سنگ نوشته تاريخي به موزه اروميه انتقال يافت و با انتقال اين كتيبه به موزه اروميه از خطر نابودي نجات يافت اميد است در آينده بعداز آرامش كامل با اتخاذ تدابير لازم به محل اصلي انتقال و تحت حفاظت قرار گيرد.
مشخصات فيزيكي
كتيبه سنگي گلاشين به خاطر جنس خاص اين سنگ مشهور است كه اين نوع سنگ در منطقه يافت نميشود و ظاهرا اين سنگ از مكان ديگري به اين مكان آورده شده است كتيبه به صورت يكپارچه و با دو خط ميخي او رارتويي و آشوري در هر چهار طرف سنگ داراي نوشته ميباشد.
قسمت آشوري اين سنگ در اثر تيراندازيهاي مكرر افراد ناآگاه به شدت آسيب ديده است ولي خطوط آن هنوز خواناست. در قسمت پشت كتيبه كه به زبان اورارتويي است ساييدگي بر روي سنگ ديده مي شود.
ارتفاع اين سنگ نوشته 167 سانتي متر است وعرض باريك آن چهل سانتي متر است كه به عنوان رشته واتصال در مقر چهارگوش وسط پايه به ابعاد 23*4 سانتي متر جاي گرفته است ضخامت كتيبه از بالا به پايين از 28 تا 30 سانتي متر متغير است . اضلاع چهارگوش پايه حدود 112*114 سانتي متر است و اين سنگ بر روي يك پايه مكعب شكل گرفته است و وزن اين كتيبه همراه با پايهاش 6/1 تن مي باشد.
معرفي كله شين
نخستين كسي كه اين لوحه را به دنيا معرفي كرد شولتز باستان شناس آلماني بود كه در سال 1829 اين سنگ را كشف كرده و از آن كپي برداري نمود، اما چند روز بعداز كپي برداري اين شخص به قتل رسيد و هنگام كشته شدن رونوشتي را كه از خطوط اين سنگ برداشته بود از بين رفت.
پس از مرگ شولتز در سال 1838 ژنرال راولسنين كاشف معروف بيستون و آشورشناس مشهور انگليسي قسمتي از خطوط اين سنگ را رونويسي نمود و آن را در معرض مطالعه دانشمندان و علاقمندان قرار مي دهد. در سال 1852 خانيكوف روسي و در سال 1858 بلاو از اين سنگ قالب تهيه مي كنند و در سال 1858 بلاو از مجموع مطالعات انجام شده مطلبي تهيه و منتشر مي نمايد.
در سال 1882 ميلادي مستشرق ديگري به نام سايكه موفق به ترجمه متن اورارتوريي اين كتيبه مي شود. در سال 1890(م) دمرگان فرانسوي در جستجو و كشف راز اين سنگ برميآيد. تا اين تاريخ هيچگونه قالب گيري كاملي از سنگ نوشته كلاشين گرفته نشده بود در پاييز همان سال دمرگان شخصاَ به آذربايجان آمده و پس از اينكه حكومت وقت آذربايجان يكي از خوانين ايل زرزا را در اختيار وي قرار مي دهد همراه با خان مزبور از دهكده هيق به طرف گردنه كلاشين حركت مي كند و پس از رسيدن به مقصد در مدت دو ساعت به طريقه اشامپاژ نسخه كاملي از تمامي جهت هاي لوحه تهيه مي كند.
بخشي از خطوط اين لوحه كه به زبان آشوري است براي اطلاع كامل از متن آن به وسيله ژاك دمرگان به پرشيل آشورشناس مشهور عرضه ميگردد. پرشيل پس از زحمات فراوان موفق به ترجمه آن گرديد و آن را همراه با مقدمه اي در يكي از روزنامه هاي پاريس انتشار مي دهد.
متن اصلي كتيبه كلاشين از 42 سطر تشكيل شده است و از آن چنين مستفاد مي گردد كه ... مهر كپوسي، ايشيويني و منوا كه هر سه از پادشاهان سرزمين توشيبا بوده اند، اين سنگ را به هالديه خداوند شهر موازير اهدا كردند.
ولايت پارسوا در غرب درياچه اروميه (چي چست) قرار داشت ودر قرن ششم قبل از ميلاد دولت جديدي بنام هالديه يا خالديه ظهور كرده و ولايت پارسوا را به خود ضميمه كرده پادشاه خالدي سنگ كلاشين را تراشيده و در گردنه كلاشين در جنوب غربي درياچه نزديك سرحد نصب كرده است.
نکته ای درمورد ترجمه متن اورارتويي سنگ نوشته كلاشين:
نزد خداي خالدي به شهر موساسير براي تقديس آمدند رمه اي به خداي خالدي تقديم داشته و چنين گفتند آن كس كه اين رمه هاي رها شده را از جلوي دروازه معبد خداي خالدي بريابد، آنكس كهب بيند آنها را مي دزدند و خود را در تاريك و خفا پنهان سازد، و آنكس كه در مركز شهر موساسير زندگي مي كند و مي شنود.
مشخص اين رمه ها را، از برابر دروازه هاي خداي خالدي از نابودي آنها، افسرده نمي شود به چنين آدمي ، خداي خالدي مرحمت و الطاف بيكران ندارد و نسل او را از روز زمين برخواهد داشت.
هر كس اين سنگ نبشته را از اين جا بردارد، هر كس اين سنگ نبشته را بشكند، هر كس به كس ديگري بگويد، برو اين سنگ بشته را بشكن، تمامي خدايان شهر موساسير، خداي خالدي، خداي هوا، خداي خورشيد نسلش را از روي زمين برخواهد انداخت.
«ترجمه متن اورارتويي سنگ نوشته كلاشين» آنگاه كه ايشپويني پسر
«ساردور» شاه بزرگ، شاه قدرتمند، شاه جهان، شاه سرزمين «نايري» سرور بزرگ شهر «توشيبا
شهر» و «منووا» پسر او نزد خداي «خالدي» به شهر «موساسير» به معبد بلندي كه براي خداي «خالدي» بنا كرده بودند، آمدند، «ايشپويني» پسر «ساردور» براي معبد بزرگ، جنگ افزارهاي نفيس، و رمه هاي زيبا آورده است. «ايشپويني» اشياء مفرغي و ظروف مفرغي آورده است.
ايشپويني رمههاي بسيار آورده است (كه) تمام اين هدايا را دوباره (مجددا) (براي اين معبد) مقرر داشته است. «ايشپويني» تمامي اين هدايا را در برابر دوازده «خالدي» به خداي «خالدي» به خاطر (دوام) زندگي
خود، ارزاني مي دارد... «ايشپويني» بعنوان كفاره 1112 گاو 120 (9 ( بز فربه، و قوچ، و 12480 بز فربه براي وقف آورده است هنگاميكه «ايشپويني» پسر
«ساردور» شاه بزرگ، شاه قدرتمند، شاه جهان، شاه سرزمين «نايري» سرور بزرگ شهر «توشپا
شهر» در برابر «خالدي» به نياز، آمد براي (جلب) مرحمت خداي
«خالدي» اين... و سپس، او «ايشپويني» اين حيوانات و اشيا را در مسير دروازه هاي، معبد
خداي «خالدي» گذارد. در «موساسير» رمه هاي اهدايي را، نگهبانان رها كرده، يا در نگهداري آن ها كوتاهي كرده بودند. از برابر دروازههاي
(معبد خداي «خالدي» دزديدند و فروختند. اينكه در اينهنگام كه
آن ها «ايشپويني» پسر «ساردور» و «منوا» پسر اپشيويني به شهر موساسير براي تقدس آمدند
رمه اي به خداي «خالدي»
تقديم داشته و چنين گفتند:
آن كس كه اين رمه هاي رها شده را از جلوي دروازه «خالدي»
بدزدد، آن كس كه ببيند
آن ها را مي دزدند، و خود را در تاريكي و خفا پنهان سازد، آن كس كه در مركز شهر
«موساسير» زندگي مي كند
و مي شنود شخصي (اين) رمه
ها را، از برابر دروازه هاي «خالدي» دزديده و به همراه (خود) برده است، و از
نابودي آن ها، ناراحت (افسرده) نمي شود، به چنين آدمي، خداي «خالدي» مرحمت ندارد، و
نسل او را از روي زمين برخواهد داشت. تحقيق و گردآوري- اشنويه- پرويز راد
منابع و مآخذ :
1- پدرام محمود (1373 ) تمدن مهاباد- چاپ اول - نشرهور
2- آذرنگ عبدالحسين (1372) - تاريخ تمدن- هنري لوكا س- چاپ اول-كيهان
3- مرواريد يونس – (1371 ) مراغه- چاپ دوم - انتشارات علمي
4- اشنويه گنجينه آثار باستاني - روزنامه كيهان 17- بهمن 1374