نوروز پیروز از راه رسید
علم دولت نوروز به صحرا برخاست
زحمت لشکر سرما ز سَرِما برخاست
بر عروسان چمن بست صبا هر گهری
که به غواصی ابر از دل دریا برخاست
سعدی
نیاکان خردمند ما اساس زندگی را بر جشن و شادی بنیاد نهاده و به میراث به ما سپرده اند جشن همان یسن اوستایی از ریشه است که به معنای ستایش و پرستش بوده و جالب اینکه با شادی و شادمانی عجین است و مترادف آن قرار می گیرد و از گاه باستان اینگونه بوده است و برای همین داریوش بزرگ اهورامزدا را پس از ستایش به واسطه آفرینش انسان از برای آفرینش شادی آن هم برای آدمیان می ستاید. ستایش و نیایش خداوند دارای بار مینوی و شوند افزونی و پیروزی است و شادی نیز نیروبخش و سازنده بوده و هم پیوندی این دو سبب همازوری و هم افزایی می گردد.
یکی از بزرگترین جشن های ملی ما آریاییان و پارسی زبانان جشن زیبا و پویای نوروز است که ریشه در سده ها دیرینگی دارد و بر اساس پژوهش دکتر مهرداد بهار شاید نوروزاز بومیان ایران به بین النهرین و آسیای غربی رفته باشد. این جشن به شوند کارکرد ویژه اش، جشنی ملی قرار داده شده و پیروان ادیان گوناگون در سرزمين بزرگ ايران آنرا به نیکی پذیرفته و بر پایداری آن کوشیده اند و به همین روی ویژگی پیروز را بر خود دارد. و با هم خوانی و پیوندش با آغاز بهار و زیبایی طبیعت یکی از شادی بخش ترین جشن هاست و امسال نیز با جهانی اعلام شدن آن, این ویژگی دوچندان شده و به قول فرخی سیستانی «بهار امسال پنداری همي خوشتر زپار آید» اما این جشن بزرگ در واقع یک مجموعه جشن است که با نزدیک شدن به آن ، جشن و مراسم های پیشواز و باگذر از آن جشن و آداب بدرقه را شاهد هستیم و در ششمین روز آن نیز نوروز بزرگ جشن زایش اشوزرتشت را برگزار می کنیم که هر کدام از این مراسم و آداب پیشین و پسین نوروز خود فلسفه برگزاری و کارکرد ویژه دارند.
پیش از نوروز ما پنجه کوچک و بزرگ را داریم که ده روز پایانی سال هستند و به آن فروردینگان هم مي گويند و از اشتاد ایزد و اسفند ماه آغاز و با وهشتوایش روز پایان می یابد که اوستای خواندنی این روزها همازور فروردینگان است.
پنج روز دوم جشن گاهنبار چهره همس پت میدیم گاه است و گاه آفرینش انسان و این چهره گهنبار در گذشته اهمیت زیادی داشته است و به گفته شادروان دستور شهزادی مهمترین چهره و برگزاری گهنبارِ آن کرفه مندترین گهنبار بوده است زیرا مردمان از زمستان سخت و سیاه عبور کرده و در پایان سال کم آذوقه ترین زمان در طول سال بوده و آنان نیازمند دستگیری و هم نوایی و همازوری بوده اند و اصلا برخی اوستاشناسان «همس پت میدیم » را «همه رد شدن سپاه» معنی می کنند به این معنا که چون به گاه باستان نظام دامپروری و بعدا کشاورزی بین آریاییان مرسوم بوده و در آغاز دام پرور بوده اند در پایان زمستان و در همین زمان بزرگان عشیره مردان و اسبان و احشام خود را از تنگه ای عبور داده و خود بر فراز تنگه به شمارش می پرداختند و موقعیت و وضعیت خویش را در سال نو ارزیابی کرده و برای آن سال برنامه ریزی می کردند که به گفته دکتر دستغیب بهشتی تا پنجاه سال پیش از این، در میان عشایر فارسی عینا این عمل تکرار می شده است.
به هر روی جشن گاهنبارِ آخر سال مقدمه ای است برای پذیرگی جشن نوروز و در عین حال یاد درگذشتگان و خانه تکانی و پذیرایی از فروهر درگذشتگان که بنا بر باور آیینی ِ زرتشتیان، در این روزها فروهر نیاکان به خان و مان و کاشانه خویش سر زده و خویشکاریِ فزون بخشی و پشتیبانی از خانواده های خود را به انجام می رسانند بر این باور، فروهر یا فروشی از اجزای تشکیل دهنده وجود آدمی بوده و ذره ای از ذرات الهی است که برای راهنمایی روان بسوی اهورامزدا در وجود انسان به امانت گذاشته شده است و پس از مرگ، بی آلایش و پاک به سرچشمه اصلی خود باز می گردد ولی نسبتش با روان ماندگار می ماند و روان مسئولیت پاسخگویی اعمال را در دوره زندگی گیتیایی در مینو بر عهده دارد و تا ۳۰ سال رابطه اش را با گیتی حفظ می کند (برای همین تا سی سال مراسم سال درگذشته برگزار می شود) ولی بعد از آن یکسره سر و کار با فروهر، این جزءِ پاکِ مینوی است و اوست که نگران و دلسوز خانواده و آیندگان خود است و فزون بخش و پشتیبان، انجام وظیفه می نماید و گهنبار پنجه در واقع پذیرایی از فروهر و روان درگذشتگان است و مراسم به یاد آن ها برگزار می شود و بازمانده این باور را در مراسم پنج شنبه آخر سال هم میهنانمان می بینیم.
در پایانِ گهنبار و پنجه در «بامداد وَه» یعنی بامداد نوروز پیش از سرزدن آفتاب بر بام ها آتش افروزی داریم که در حقیقت راهنمایی و همراهی و پذیرایی از فروهران درگذشته است که به خان و مان خود فرود آیند و با خود برکت (فزون بخشی) آورند و در آغاز سال نو مینوانه در کنار خانواده خود باشند و این آتش افزوری بامداد وه و این روشنایی بخش نوروزی که نشان از باور به اشا (اشه) هنجار و داد اهورایی حاکم بر جهان دارد و راستی و درستی و پاکی را گواست بعدها توسط هم میهنانمان به شب چهارشنبه آخر سال کشانده شد که هم اکنون زیر عنوان چهارشنبه سوری برگزار مي شود که سوری آن پیوندی با سور و جشن ندارد و از واژه «سوخرَ» اوستایی به معنای سرخ است و یادآور سرخی آتش و آتش افروزی است و اما بعد از جشن نوروز جشن نوروزِ بزرگ یا جشن زایش اشوزرتشت این پیامبر نور و سرور و اندیشه است که ششمین روز بهار زایش یافت و چهل سال بعد در همین روز اعلام پیامبری و رهنمایی آدمیان نمود که در این ویژگی نوشتاری جداگانه فراهم آمده است.
پس از ششم فروردین یا «هفدرو» مراسم سیزده فروردین «سیزده بدر» را داریم که به گفته روانشاد دکتر بهار نشان از آیین اُرجی بومیان آسیای غربی و باورآشوب همگانیِ قدما دارد و روایت شده حتی بر این مبنا تا دوران صفویه در روز سیزدهم فروردین زنان بی روپوش و روبنده در کوچه و خیابان رفت و آمد می کردند و مردمان به جشن و پایکوبی می پرداختند و در دوره قاجار پولاک در سفرنامه اش یادآور می شود که:
«سرانجام روز سیزدهم فروردین یعنی آخرین روز عید فرا می رسد مطابق با یک رسم کهن گویا تمام خانه ها در چنین روزی معروض خطر ویرانی هستند. به همین دلیل همه از دروازه شهر خارج می شوند و به باغ ها روی می آورند.»
اکنون در سیزده بدر مردم به دامان طبیعت، پارک، باغ و جنگل روی آورده و به شادی و گردش می پردازند و بر باوری پیشین سیزده نوروز را نحس می دانند و بدین وسیله نحسی و بدشگونی را از خود دور ساخته و با پایان یافتن تعطیلات نوروزی به پذیره کامل سال نو رفته و زندگی عادی را از سر می گیرند اما در ویژگیِ این باورِ نحوست و بدشگونی سیزدهم فروردین دلایلی را بر شمرده اند که در زیر به آنها اشاره می شود:
1. بنابر اساطیر ایرانی عمر جهان دوازده هزار سالِ اساطیری است که در پایان آن، جهان را آشوب فرا می گیرد و رستاخیز (ایریستَ آخَئِز=برخاستن مرده، مرده خیزان) انجام می شود که در این زمان بی نظمی و در هم ریختگی بیداد می کند و دوازده روزِ فروردین نیز به پیروی از دوازده هزار سالِ آرامش فرض شده و آخرش را چون آشوب پایان دوازده هزار سال تصور کرده و مردمان بر پایه این باور اسطوره ای به دامن صحرا و طبیعت پناه می برند تا در کنار هم بوده و با شادی و خوشگذرانی دلهره این آشوب را به فراموشی سپرده و از پریشان حالی احتمالی این روز که برابر پایان جهان تصور شده به دور باشند.
2. نحسی و بدشگونی سیزده پس از آمدن اسلام به ایران و برخی بر اساس ذهنیت آنها می دانند چون بر پایه محاسبات خود می دیدند که دوازده بار که ماه خالی و پر می شود (یعنی یکسال) آنان به یک فصل و زمان خوب و پر برکت به فراخی و غذای دلخواه، شکار عالی، آذوقه فراوان یا آب و هوای دلپذیر می رسند و بعد از آن یعنی رسیدن به سیزده خارج شدن از دور است و آغاز تنگی و سختی و در مضیقه بودن و این برایشان خوش یمن نبود و آن را دوست نداشتند و این را برخی زمینه ذهنی نحوست سیزده می دانند.
3. سیزدهم فروردین روز تیر یا تشتر است که این روز یادآور روز تیر ایزد و تیرماه، روز جان فشانی آرش کمانگیر، پهلوانِ جان بخش ایرانی است.
نکته درخور این است که مردم در این روز بیشتر در اندیشه شادی و گردش و همنشینی با یکدیگرند تا نحس اندیشی سیزده و کار دیگری که در این روز توسط جوانان و به ویژه دختران دم بخت انجام می شود سبزه گره زدن است که پژوهشگران ریشه این کار را در ساختار وجودی مشیه و مشیانه نخستین زوج بشری می دانند که از دو ساقه ریواس بهم پیچیده و با بن مایه گیاهی پدید آمده اند و به پاس آفرینش آنان و پیوند این دو و پدیداری نسل آدمی سبزه ها را گره می زنند و بخت گشایی و ازدواج و پیوند و همسر نيك را آرزو می کنند.
در پایانِ سلسله جشن های نوروز جشن فروردینگان «فرودگ» را داریم که جشنی ویژه بزرگداشت روان و فروهر درگذشتگان است. واژه فروردین برگرفته از واژه فروهر بوده و این ماه ویژه فروهران و بزرگداشت آنان است و با برگزاری جشن فروردینگان در حقیقت پاسداشت و بدرقه نهایی فروهران انجام مي پذيرد که معمولا این مراسم در آرامگاه ها برگزار می شود و شایان توجه اینکه برای درگذشتگان مراسم سوگواری وجود ندارد و در روز جشن یاد و ویر آن ها مرسوم است.
و به اینگونه جشن های آغازین سال نو پایان می پذیرد. لزوم یادآوری است که در گذشته و اکنون نیز در برخی نقاط کشور پهناورمان آداب و رسومی ویژه نوروز چون میرنوروزی، قاشق زنی، فالگوش نشینی، فال کوزه، آب پاشی بازی و نمایش های نوروزی و گردش و شادی فزایی حاجی فیروز (که نماد بازگشت سیاوش این ایزد گیاه شهيد شونده به دنیا است) انجام می شده و می شود که پرداختن به آن ها در این مجال نمی گنجد.
اهورامزدا نوروز را بر ايرانيان و جهانيان خجسته گرداند و سال آينده را سالي پربار و همراه با شادی و مهر و پيروزی و همازوری براي همگان قرار دهد.
از مهرداد ق